خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

دختری عجیب و غریب

Wednesday, 18 Bahman 1396، 09:15 PM

از بچگی دنیای من با بقیه دختر بچه ها فرق داشت..یادم نمیاد تاحالا یک دل سیر خاله بازی کرده باشم. یا مثلا چادر رنگی مامانم را 

سرم کنم و برم خانه زینب دختر همسایه بغلی  مهمانی و عروسک بازی.....دنیای من پر بود از هیجان و بازی های پسرانه به حکم برادر 

و دوتا پسرعمویی که باهم همسایه بودیم..از گل کوچیک بگیر تا هفت سنگ.اینا هیچ وقت باعث نشد که جنسیتم را فراموش کنم.دنبال 

لباس های پسرانه و حالت موهای اون شکلی باشم..بلکه همیشه فکر میکردم که یک دختر میتواند در عین زیبایی و لطافت دخترانه اش 

دارای شیطنت و نیروی قوی یک مرد در درونش باشد.

اینننیرو با من بزرگ شد..وقتی پدربزرگ میگفت کی با من می آید میدان تره بار؟.دستم که هیچی زودی سوار ماشین 

میشدم...هیجاناتم..با من بزرگ میشدن...

اتاقم خالی از عروسک نبود.اتفاقا عاشق عروسک خرسی بودم و هنوز هم هستم و فکر کنم نزدیک پنجاه تایی دارم..

وقتی وارد مدرسه شدم ،پوشش چادررا انتخاب کردم و کم کم فهمیدم یک دختر خانم چادری هم باید در نهایت تمیزی و شیک پوشی و 

سادگی باشد...اما باز از کارهای لوس دخترانه بدم می آمد..هیچ وقت برایم تولدهای رنگی توی سن بچگی با اون همه ارایش و لباس 

های پف دار معنا پیدا نکرد...هیچ وقت نفهمیدم چرا دختربچه ها باید عروسی دایی..خاله..عمو..لباس عروس پف دار  با آن کفش های تق 

تقی بپوشند.

خلاصه من یک دختر هستم..با ویزگی های روحی و شخصیتی یک دختر بزرگ شدم ..با کودک درونم دوست هستم..مرد درونم را هم 

بزرگ میدانم.... کیفم همیشه پر از  کتاب و دفترچه یادداشت و نهایتش یک ضد آفتان هست...می خواستم بگویم اشکالی ندارد اگر یک 

دختر عقاید و کارهایش شبیه بقیه دخترها نباشد

  • bahar tehrani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان