خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

تنگه ابوقریب

Tuesday, 13 Shahrivar 1397، 11:35 PM
حتما این روزها بروید به دیدن تنگه ابوقریب

سکانس یک:
مجید دکتر گروه هست و پشت کامیون به سمت تنگه ابوقریب،کتاب پیرمرد و دریا میخواند و میگوید: ما اهل جنگ نیستیم برای دفاع 
میرویم،دفاع از ناموس و سرزمینمان

سکانس دوم:
عمو خلیل فرمانده گردان هست.صورتش پر از ترکش ،پشت خاکریز نشسته و با تمام بغض های دفن شده توی گلویش می گوید:
تن بچه هام سالم بود.حاجی میفهمی بچه ها یه ترکش هم نخورده بودند،بچه ها از تشنگی شهید شدند


سکانس آخر:
از فرمانده دستور رسیده که چند دقیقه حمله نکنید،بگذارید تانک های دشمن آرام بگیرند و بعد یک دفعه حمله کنیموعمو خلیل و مجید و حسن با تن زخمی و خسته  زیر آفتاب نشستند.عمو خلیل میگه دیروز فلکه آب را بستم تا براش یک زانویی بخرم.اما نخریدم و الان
اینجا هستم.مجید میگه: نترس هستن کسایی که فلکه آب را باز کنن

بهار نویس:
لطفا این روزها به تماشای تنگه ابوقریب بروید...
به دیدن بچه هایی که لیاقتشان بود تا بر بال اون همه سیمرغ طلایی بنشینند و راهی آسمان بشوند....
بچه هایی که جنگیدن  تا ما..
هممون،از اون اقایان سیاستمدار تا ما خرده ریزه ها...
فلکه آب را باز نکردیم که هیچ،یک قفل هم بر سرش زدیم و گفتیم:کی گفت بروید؟..
گند زدیم..خراب کردیم..بدجور...
و چقدر بد که هنوز پر ادعاییم...
سخته جواب بچه های تنگه ابوقریب را دادن...
  • bahar tehrani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان