خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۳۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

بین تمام خیال بافی هایت، یک روزهایی دلت میخواهد که خیال هایت را مدل دیگری ببافی..مثلا:

با خودت بگویی که هنوز لاشه هواپیما را پیدا نکرده اند.چندتایی استاد و دانشجو جز مسافرین پرواز بودند.بین راه یکی هوای بلاد فرنگ به سرش زده است و به بقیه گفته:این جا که جای ماندن نیست..بقیه هم بگویند : با این وضعیت بعد اقتصادی دیگر کشش نداریم.

بعد در عرض چند دقیقه نقشه فرار را بکشند و راهی یکی از کشورهای غریب بشوند

گاهی این خیال بافی ها عجیب بر دل و خیالت می نشیند

  • bahar tehrani

از سمت هایپر استار تو اتوبان شهید باکری داشتم با ماشین میرفتم روی پل تا بی افتم توی اتوبان شیخ فضل الله

ترافیک و باران اونم روی پل..سر پیچ دیدم یک شاسی بلند اونم از مدل هیوندا با فلشرهای روشن زده کنار و سر آقای راننده روی فرمون

کمی ترسیدم و نگران..زنگ زدم به آقای پلیس و گفتم:

آقای پلیسی که شبا بیداری،روی پل چنین صحنه ای دیدم...گفت آدرس دقیق بده..هرچی من میگفتم  اون میگفت نه اصلا چنین جایی 

نداریم..گفتم پس من تو آفریقا هستم و اونجا یه اتوبان هست به اسم شهید باکری! اینقدر خنگ بازی در آورد که گوشی  را داد به 

همکارش..همکارش هم که چون زبل خان بود زودی فهمید وگفت باشه

خلاصه منم خوشحال  و حال رابین هودی را داشتم که به همشهریش کمک کرده

یه ساعت بعدش بهم زنگ زد گفت: آفاهه زنده بود که هیچی ماشینش هم نبود...بهش گفتم کار بدی کردم بهتون خبر دادم؟..طوری بهش 

گفتم که حس میگ میگ را داشتم.گفت نه بابا دستت دردنکنه اما خواستم بگم چیزی نبود

الان من یک شهروند دلسوزم یا یه فضول؟

  • bahar tehrani

ایکاش الان هم برای شنیدن اخبار مجبور بودیم پیچ رادیو را بپیچانیم یا بین مبل ها و بالشتک ها دنبال کنترل تلویزیون بگردیم

نه اینکه با یک ضربه...

توی پیاده رو زیر باران...تو ازدحام مترو..تو شلوغی بازار..توی یک دورهمی دخترانه کنج کافی شاپ..توی یک مهمانی...وسط تدریس استاد..خبرها به سمتمان هجوم بیاورند

خبرها سنگین است و تحمل ما کم...خبرهایی که شده اند به وقت روضه های حضرت مادر..انگار آب..آتش..سوختن..عطش..برایمان معنای دیگری گرفته است

میدانی خدا...ما نه زیبایی نگاه حضرت زینب را داریم و نه صبر و آرامش ایوب را

  • bahar tehrani
وقتی عکس کتابهایم را توی دنیای اینستاگرام به اشتراک گذاشتم
یک آدم با سلیقه بهم گفت:
وقتت را با خواندن این کتاب ها تلف نکن ،فیلم همه این کتاب ها هست

ممنون آقای با سلیقه و کسی که زمان برایتان مهم است 
اما به نظرم خواندن کتاب هیچ وقت ،وقت تلف کردن نیست..یک کارگردان با ذوق هم قادر نیست تمام جزئیات یک داستان را در فیلم صد و بیست دقیقه ایش به نمایش بگذارد
و اینکه با دیدن فیلم مجبوری تخیلت  را محدود به ذهن کارگردان کنی اما با خواندن کتاب تخیلت انتهایی ندارد
  • bahar tehrani

داستان روایتگر یک خانواده آذری زبان در دوران جنگ است.داماد و پسر کوچیک خانواده همرزم هستند اما داماد تنها برمیگردد و خبر شهادت 

 خلیل را به مادر میدهد.مادر هم بر اساس حس مادرانه اش قبول نمیکند که خلیل شهید شده است..


نگاه من..

هاتف علیمردانی بعد از کوچه بی نام ،نگاهش در تمام فیلم هایش یکسان است..ادم هایی در قصه هایش حضور دارند که وضیفه شان این

 است که ثابت کنند از روی ظاهر ادمها قضاوت نکنید.آدمهایی که گاهی رفتارهایشان عصبیت میکند ..قسمت هایی از فیلم به زبان آذری

 است و این یعنی توجه نکردن به مخاطب .خوب خیلی از مخاطبین به زبان آذری هیچ آشناییتی ندارند مثل خودم و این باعث شد برخی از 

حرف ها را نفهمم.

این فیلم جز کارهای ضعیف هاتف علیمردانی است اما به خاطر بازی خوب فاطمه معتمد آریا و برخی از صحنه های فیلم.مخصوصا 

صحنه پیداشدن خلیل،ارزش دیدن دارد.داستانی به جنگ و انتظار بی امان خانواده ها از یک نگاه دیگر..و مادری که هیچ وقت برگشتن 

فرزندش را ناامیدانه نمی داند



  • bahar tehrani
رفتیم باغ کتاب و یک سری یار مهربان جدید برای خودمان خریدیم


  • bahar tehrani

میگن که عشق روز خاصی نمی خواهد.وقتی دو نفر دل هایشان را بهم بدهند،هر روزشان میشود روز عشق

اما اگراز من میپرسیدند که ولنتاین را چه روزقرار بدهیم؟ میگفتم:

ولنتاین راباید روزی قرار بدهیم برای عشق های قدیمی..گل فروشی هاپر شود از آدمهای بالای چهل سال که برای همسرشان گل میخرند..یا مغازه ها پر بشود ازپدربزرگهای بامزه که به یاد دوران نامزدی برای مادربزرگ قراراست یک خرس بزرگ صورتی بخرند

یا اصلا کافی شاپ ها برای عشق های بالای چهل سال رایگان بشود...خلاصه من میگویم بیاین ولنتاین را برا عشق های قدیمی قرار دهیم

امروزی ها ، چه دردوران رفاقت..چه در دوران نامزدی وسالهای اول عروسی بالاخره ماهگرد..تایم گردوسالگرد میگیرند

باید عشق های قدیمی را ببینیم ولذت ببریم

  • bahar tehrani

دنیا پر از حکایت و قصه است.


مثلا بساطت را روی این میز پهن کنی و یک گفتگو را آغاز کنی.


برایت از خاطرات پیرمرد تنهایی  که یک روز بارانی با خوردن قهوه فرانسوی از ماه عسلش تو یک کافی شاپ روبروی برج ایفیل میگوید


یا از دخترک مو فرفری  که حسابی نامرتب اما بامزست با عینک گردش که با هیجان  کتاب  مردی به نام اوه فردریک بکن را میخواند و گاهی ریز میخندد بگوید


یا پسر خجالتی که تمام حرفهایش را تا الان صدبار دوره کرده تا در اولین دیدار همه چیز را خراب نکند


یا از اولین دورهمی دخترای دبیرستانی بعد از پنج سال بگوید که الان هرکدام کلی تغییر کرده اند و ساعت ها حرف برای گفتن دارند


یا از یک قرار جدید که از دنیای مجازی شروع شد و برای اولیتن دیدار این میز را انتخاب کردند.


خلاصه اینکه دنیا..اشیا..آدمها پر از حکایت و قصه هستند.من از اون دسته ادم های همیشه  خیال بافی هستم که وقتی جایی میروم یا چیزی میبینم براشون کلی داستان میسازم.


  • bahar tehrani

شده شماها هم دنبال یک مخاطب خاص برای نوشته هایتان بگردید؟

منظورم نوع جنس مخالف نیست..مهم نیست دختر باشد یا پسر

اما گاهی دلت میخواهد  شخص مورد نظر نوشته هایت را بخواند و نقد کند و بهت گاهی بگوید لا به لای تمام اشتباهات املایی و ویرایشی ات، اما زیبا مینویسی..حرف دلت را میزنی ..پس ادامه بده


آری من یک چنین مخاطبی دارم اما اون نمیداند که من وبلاگ دارم...الان چکار کنم ؟.برم بهش بگم بیا وبلاگم؟..نمیشه..لطفا فکر نکنید جنسش مخالف است یا موافق..شاید روزی مخاطب نوشته هایم شد..فقط مخاطب نوشته هایم

  • bahar tehrani

جشنواره فجر هم با تمام حق ها و ناحقی هایش تمام شد...با تمام رای هایی که باید میداد و نداد..با تمام رای هایی که نباید میداد اما داد

قبل از اینکه بنویسم ،بگویم که نگاه و عقیده همه آدمها برایم قابل احترام است اما حق بدهید که در وبلاگ خودم درباره عقاید خودم بنویسم

اینجا نمیخواهم درباره فیلم ها نقد بنویسم چون نه علمش را دارم  و نه صدایم به جایی میرسد اما اونقدر علم دارم که مجری جشنواره را نقد کنم:


آقای رشید پور

براساس تجربه کمی که دارم ،میگیوم که انتخاب شما به عنوان مجری چنین جشنواره بزرگی که نگاه هزاران آدم به آن است یک انتخاب 

اشتباه و بدون تدبر بود.

شما یک مجری هستید و باید دایره لغاتتان آنقدر زیاد باشد تا مخاطب را جذب کنید..وقتی برای دیدار با بزرگان سینما دنبال مشخص کردن راه و روش سلام واحوالپرسی بودید، فکر نمکنید کلمه ضایع شدن در حد شما و  مقام جشنواره نبود؟

یا به قول آقای هومن سیدی ،همه فکر کردیم سالن را اشتباه آمده ایم .چون توانایی شما در کنترل نظم و سازماندهی جو جشنواره 

افتضاح بود.آن مردان شیطان و بانمکی که خودتان هم گفتید انگار اینجا مسابقه دربی است و نه جشنواره،نشان از عدم کنترل شما و حراست جشنواره بود.

یا در برابر اعتراض یک تماشاچی باید در نهایتش یک لبخند میزدید نه اینکه بهش تذکر بدهید که شب بشین پای برنامه هفت.که چه 

بشود؟ باز هم حرف های پرت و سردرگم شما و داوران عزیز را بشنود و صدایش به جایی نرسد؟


اگر هرسال کاندید شدن یک شخص..یا یک فیلم..یا حق خوری یک فیلم بحث داغ روزهای اختتامه بود..اینبار ضعف و عدم توانایی شما بحث روزهای داغ اختتامیه است



شما هم نظر بدهید


  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان