خودت بخواه که این انتظار سر برسد
دعای این همه چشم انتظار کافی نیست
فاضل نظری
- ۰ نظر
- 22 Dey 96 ، 15:30
خودت بخواه که این انتظار سر برسد
دعای این همه چشم انتظار کافی نیست
فاضل نظری
فکر میکنم آسمان دختر است..
چون هروقت دلش می گیرد..
گریه می کند...
اگر مرد بود...
موهایش سپید میشد...
امیر کشاورز
امروز به وقت دوازدهم زانویه تولد اقای موراکامی هست..هنوز قلم این نویسنده چشم بادامی به دلمان نشسته اما به حکم خواندن دوتا از
کتاب هاش،لازم دانستیم که تولدشان را تبریک بگیم...آقای نویسنده چشم بادامی،تولدتان مبارک
الیس در سرزمین عجایب جز اولین کتاب داستان های کودکی ما بچه های دهه شصتی بود.دخترکی که با خوردن
یک شیرینی، کوچیک و بزرگ میشود و باغی که تمام موجوداتش سخن گو هستند
داستان این فیلم کمک کردن الیس برای نجات سرزمین و نجات اقای کلاهدوز از افسردگی و پیدا کردند اعضای
خانواده اش هست...داستانی که پر از تخیل و افکت های هیجان انگیز هست..اما در فیلم هم مثل داستان های
کودکی ماها خیر بر شر پیروز می شود
اگر دنبال یک فیلم بامزه و یادآور خاطرات کودکی هستید حتما سراغ این فیلم بروید
داستان یک موضوع کاملا به روز و اپدیت شده است.عقیده خیلی از پدرهای سرزمین من که نمی دانم بر اساس
تجربه هایشان یا دلایلی هست که هیچ وقت حاضر به بازگویی انها نیستند و شاید اصلا دلیلی ندارند، رقم
میخورد
دختر جوانی که دلش میخواهد در یک دورهمی دوستانه شرکت کند اما با مخالفت پدر روبرو میشود و برای کم
نیاوردن و نشنیدن این حرف از دوستانش که :پدرت به تو اعتماد ندارد، تصمیم میگیرد به یک سفر پنهانی برود
نگاه من:
داستان خیلی جالب و پر از معنا است .روایت یک پدر که در اوج عصبانیت حاضر نیست شخصیت دخترش را
جلوی دوست و پدر دوستش خراب کن.پدری انقدر نگران که تمام مسیر را گریه میکند و بعد از دوباره از دست
دادن دخترش برای بهم نزدن فضای ارام خانواده به مادر دروغ میگوید تا با عث تمام دلشوره های یک مادر از راه
دور نشود.و پا گذاشتن روی غرور مردانه اش و دیدن خواهر بعد از سالها بای ک شرایط سخت زندگی.دلتنگی به
وقت یک خواهر و برادر اما عاجز از بیانش باز به رسم غرور ایرانی ادمها.
داستان روایت کننده یک خانواده ناب ایرانی با تمام سخت گیری ها و مشکلاتش است.روایت گر اینکه واقعا هیچ کجا خانه ادم نمی شود
پیشنهاد میدهم ببینید و دیدگاهتان را به من هم بگویید
امروز بین تمام دستفروش های مترو،یک اقایی تبلیغ خودکار نانو میکرد.که اگر اشتباه نوشتی دنبال لاک غلط گیر نگرد..میدانی چکارکن؟..
یک فندک روشن کن و بگیر روی نوشته ها ،همش پاک میشود
الان من برای بچه فامیل یک خودکار نانو+فندک بخرم؟
این هیچی،چقدر شعور این آدم می تواند کم باشد که با فندک وسط خانم هایی که بیشتر لباس ها و چادرهایشان جنسش نایلون و
پلاستیکی هست با فندک روشن ایستاده!.اگر خدایی نکرده در حین حرکت قطار اتفاقی بی افتد چی؟
از همه جالب تر به مسئول ایستگاه میگم،در جوابش بهم میگه شما بهش تذکر دادی؟..آخه مرد با غیرت ایرانی،من با پسره لات وسط قطار
بحث کنم اون وقت شما توی اتاقت روی صندلیت لم بده و درآمد هزارتومانی بگیری؟..خسته نشی از این همه خدمت به مردم