خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۷ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

همیشه از گذاشتن یک متن توی اینستا ناله می زدم،اینکه حالا عکس از کجا پیدا کنم؟..اونم یک عکس مرتبط و قشنگی که در

نگاه اول مخاطب را جذب کنه؟...اما این روزها دلم برایش تنگ شده.آخه تنها ارتباطم با بعضی از آدم ها و نوشته ها فقط از طریق

اینستا بود 

حال سرزمینم خوب نیست اما هیچ کس حق دست درازی و زبان درازی و دخالت تو مشکلات سرزمینی ما ندارد.

پای سرزمینمون ایستاده ایم چون پاش ایستادن که شد ایران.شاید راه را کمی اشتباه رفته باشیم اما بخشش و تغییر مسیر 

و برگشتن به راه درست امکان پذیر هست.پس الکی برای سرزمین من و مردمان سرزمینم نقشه نکشید 

  • bahar tehrani

تصورش هم پر از هیجان هست.اینگه یکی از بچه های دبیرستان و یا دانشگاه ازدواج کند و کل اکیپ را شب عروسیش دعوت 

کند.خانواده عروس و داماد را روی صندلی ها بشونیم و بگیم بفرمایید میوه و شیرینی و بعد کل صحنه بره زیر سلطه دوست های

عروس

کلی جیغ و بزن و برقص و شیطنت و عکس و سلفی...و آخر شبش با ماشین بریم دنبال عروس ،بلهههههههههه با کلی بوق و موزیک

بعد از چند روز هم رفیق جان توی گروه بزنه:

بچه هاااااااااا،مادرشوهرم گفت چقددوستات مثل خودت شیطون . باحال بودند.ما هم برای اثبات این رفاقته ،آقای داماد رو توی

خرج بندازیم و یک روز ناهار بریم خانه رفیق جان

خب،این هم یه جور هوس دخترانه هست دیگه

  • bahar tehrani

تو یک کتابی خواندم که نوشته بود:پیرمرد می گفتبا گذشت سالها می بینی که پیر شده امو امیدوارم داناتر هم شده باشم.

قدیم ترها وقتی توی خیابان و یا پارک ها راه می رفتی دست بیشتر پیرمردها مجله و روزنامه می دیدی،وقتی  هم خانهپدربزرگ ها و مادربزرگ ها می رفتی کنج یکی از اتاق ها یک کتابخانه با کتاب های مورعلاقه شان بود،شنیدن اخبار و رادیو و دیدن مستندها هم از سرگرمی های جالب اونا بود.خب معلومه چنین پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی با کلی تجربه و آگاهی پیر میشوند.و این روزها بیشترین اطلاعات ما شده در حد خبرها و تیترها و نوشته های مجازی.تازه با ادعای حمایت از محیط زیست همسراغ کتاب های پی دی اف و یا صوتی رفتیم،ما چه مادربزرگ ها و پدربزرگ هایی می خواهیم بشویم

  • bahar tehrani

توی ایستگاه دنبال پله های بدون برق می گشتم

با یه تعجبی نگاهم کرد و گفت : این همه پله ها رو بالا بری؟

بهش گفتم : وقتی از پله های بدون برق بالا می روی یا روی هر پله اش میشینی،می توانی کلی قصه بسازی و چرایی های

ذهنت را اونجا بگذاری و بری بعدی، اما پله های برقی چی؟

هنوز هیچی توی ذهنت نبافتی،می رسی آخرش

گفت: عجیبی هان

دستش را محکم کشیدم  و گفتم آره خیلی عجیب هستم و همه میگن

وقتی رسیدیم بالا نفس نفس می زد ،اما کلی برای هم قصه گفته بودیم

  • bahar tehrani

تقریبا یک هفته ای هست که چیکو گم شده و صاحبش  روی دیوار بیشتر کوچه و خیابان های محل عکسش را زده و برای 

یابنده یک مژدگانی خوب هم کنار گذاشته است.وقتی اطلاعیه اش را دیدم یک عکسش ازش انداختم و گفتم استوری میکنم و

پایش می نویسم: گمشدگان امروزی

اما دیدم امان از دلبستگی و گم شدن.چیکو که یک طوطی است و قطعا گران قیمت،خودکار آدمم که گم میشه ساعت ها و یا 

شاید روزها دنبالش میگردی و مدتها با ناراحتی میگی خودکار دوست داشتنیم را گم کردم. شاید دوباره بری یک چیکو یا خودکار 

جدید بخری

اما اگر یک روز لا به لای شلوغی های زندگی خودت را گم کنی.....

سخته دوباره پیدا کردنش..اما شدنی هست

ولی از اون بدتر وقتی هست که خدا رو گم کنیم که الهی هیچ وقت خدا رو گم نکنیم

 

  • bahar tehrani

ساناز ایرانی هست و سالهای زیادیه که توی آمریکا زندگی میکند و از طریق اینستاگرام باهاش آشنا شدم.پست ها و استوری 

های قشنگ و با معنای میگذارد.مثل نگاه و کارها و زندگی مردم آمریکا و سوالاتشون از ساناز درباره نحوه متفاوت زندگی اش.

چند روز پیش ساناز به بهانه جنش هالووین یک متن قشنگ گذاشته بود که گفتم توی وبلاگم بنویسم

ساناز میگفت:

جشن هالووین برای مسیحی ها و مردمان اصیل آمریکا یک جشن مذهبی هست.یک جشن شکرگزاری بابت محصولات کشاورزی

توی فصل پاییز.در اون جشن بیشتر مردم به کلیسا ها رفته و ساعت ها دعا و نیایش میکنند،حتی بعضی از آنها در چنین روزی

روزه می گیرند و شب  با خوردن غذا و شادی و دور همی این روز را جشن می گیرند.

. ورود صورتک های ترسناک ونحوه آرایش و نوع لباس پوشیدن های امروزی در جشن هالووین حاصل ورود مهاجرها و تغییر سبک

اصیل جشن ها توسط آدمها هست.و این نمادها و نمایش ها هیچ اصالتی ندارند.

 

و حالا توی سرزمین من یه عده از آدمها بدون خواندن درباره اصل یک جشن ،فقط اون رو کورکورانه تقلید میکنند.نمیخوام مانع

شادی بشوم اما نه تنها جشن های مربوط به سایر کشورها که حتی اطلاعاتمون درباره جشن های اصیل سرزمین خودمان

هم کامل و درست نیست.

  • bahar tehrani

ستایش...ستایش؟!!!!

باید اسم سریال را میگذاشتند مردان لوس و بی جنبه.

اون از حشمت فردوس که سر پیری برمیگرده و به خانم بزرگ میگه: صورت رنگ مس تو می ارزه به صدتا طلا

اون از وکیل پری سیما که همش منتظره با خانم خانما فرار کنه

اونم از حمید ،راننده پری سیما که با دیدن اشک و مشت بر پیشانی پری سیما جوش میاره و میگه نکن که طاقت دیدن ناراحتی

تو رو ندارم

آخه مرد اینقدر لوس...اینقدر زن ذلیل..حالا خوبه خانم و بزرگ و پری سیما محل گربه هیچکدومشان نمیگذارند.

بله درمورد پری سیما قبول دارم که اونم با خرابی فکرش داره کرم میریزه..اما وبلاگ خودمه و دوست دارم بگم این سه تا مرد 

خیلی چندش هستند

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان