آسایشی که ور دل آرامش نشسته
بهش گفت :
مادر جان یک حرفی برای نسل جوان بزن.نه یک حرفی برای تمام نسل ها و آدم ها بزن
گره روسری گلدارش را مرتب کرد وگفت:
قدیم ترها توی همه خانه ها آرامش بود اما این روزها توی همه خانه آسایش هست.
شباهت دوتا کلمه زیاد بود و لهجه حاج خانم هم غلیظ.توی سرش دنبال مفهوم می گشت که دست های چروک خورده روی دست هایش نشست و گفت:
توی همه خانه ها همه چیز هست.از ماشین لباس شویی تااااا خرید های بقالی آنلاین.همه جور وسیله آسایش ورفاه هست.اما آرامش گم شده.فکر نکن آرامش یک چیز خیلی سخت هست. نه مادرجان،آرامش یعنی از چیزهایی که داری لذت ببری.یعنی کله ات پر از فکرها و حرف های الکی و خاله زنکی نشود.ان حرف هایی که با خودت می گویی: یعنی فلانی درباره ام چه فکر می کند؟..حرف هایی که با خودت می گویی من هم مثل فلانی اون ست مبل را بخرم؟...دیدی چه خانه و زندگی بهم زده؟..حالا شوهر کرده و فکر کرده کوه قاف را فتح کرده...
نمیگم دست روی دست بگذار و دنبال پیشرفت و آرزوهات نرو.نه ،بهت میگم برای رسیدن به خواسته هایت تلاش کن و کنار تمام تلاش هایت خدا را هم داشته باش و نقشه هایت را فقط برای او تعریف کن و شک نکن که قدم به قدم کنارت راه می آید
- 99/11/19