تاهای قامتش
Friday, 1 Azar 1398، 06:08 PM
تاهای قدش را نشمردم اما هنوز محکم روی پاهای خودش راه می رفت.طوری دور ضریح می چرخید و قربان و صدقه اش می رفت که باورت می شد عزیز ترین کسش هست.اشک دخترک بند نمی آمد پر چادرش را گرفت و گفت: خیلی دعا کنیدخندید و گفت: همه گره ها باز می شود.ان شاالله
- 98/09/01