حالت را بگیرم؟
هیچ جایی مثل اینجا برای نوشتن حرف های توی کله ام نیست.مهم نیست چندتا از مخاطب های وبلاگم دوست و آشنا هستند و چندتایی غریبه اما یک چیزی را فعلا مطمئن هستن و آن این که آدم هایی که دوست دارم به هزاران تکه نامساوری تقسیمشان کنم اهل وبلاگ خوانی نیستند.مثل آن جمله معروف که میگفت رازهایتان را بین کتاب هایتان قایم کنید چون این مردم اهل کتاب نیستند.من هم غرغرها و درگیری های فکری ام درباره بعضی از آدم ها را توی وبلاگم می نویسم چون وبلاگ خوان نیستند.
خلاصه که باز افتاده ام روی دنده ای که دلم میخواهد چندنفری را به هزاران تکه نامساوری تقسیم کنند.آخه ،آدم نیمچه رو به پایین باشعور چرا یه حرف یا حرکتی می زنی که روی مخ دیگران بروی و کلی ناسزا برای خودت بخری؟..باشه تو خوب..تو نتیجه فلان شاخ دنیا..از فضل آن شاخ که خدا رو شکر تو را هیچ حاصلی نیست.
یک وقتایی که از دست این آدم ها لجم می گیرد به خودم میگم برو دنبال یکی از اهداف و تصوراتت و با رنگ واقعیت دادن به آن هدف و تصورت،حالش را بگیر.خیلیییی نکبتی که باعث می شوی الکی ذهنم را درگیر حرف ها و رفتارهای بی ارزشت کنم.خیلییی خوشحالم که این یک سال اصلا ندیدمت و بدان وقتی کرونا بره باز ندیدنت یکی از برنامه هایم هست.به قول برادر عزیزت من یک عقب افتاده و پیشرفت نکردم،خب چرا با من عقب افتاده دوستی ..برو با این همه جلو افتاده طرح دوستی بریز
ایشششش ااااااه
- 99/11/11