خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

دختر آبی

Thursday, 21 Shahrivar 1398، 07:50 PM

تازه خبر سوختن و حال وخیمش تو دنیای مجازی و سایت های خبری دست به دست میشد که گفتند: فوت کرد.

سراغ پیج های خبری رفتم و دیدم آنقدر عشق فوتبال و استادیوم داشته که به خاطر راه ندادنش خودش را آتش زده.بماند قصه

زندان و دادگاهش که بی خبرم و بدون موثق.

نه از فوتبال خوشم می آید و نه علاقه ای به استادیوم رفتن.نگید تو ایران آدم ها بددهن هستند که هر استادیومی توی این دنیا

بروید،مردها بد دهن هستند و شعارها نا به جا.نگویید که خب اگر زن ها بروند مردها آرام میشوند که تو هر خیابان و کوچه به 

وقت دعوا مردها حواسشان پرت می شود که اینجا زن و دختر و کودک ایستاده و حرف ها می زنند.

خبر که پخش شد به رسم همیشه آدم ها از هر قشر و تحصیلات و باوری بالای منبر رفتند و سخنرانی کردند.از آدم دیپلمه و 

دکتر بگیر تا سلبریتی و آقای نماینده.

بین تمام این متن ها یکی به مذاقمان خوش آمد و دیدم بد نمی گوید.میگفت:

دختر آبی مرا یاد سال های پنجاه و قصه سیانور می اندازد.سیانوری که زیر دندان بچه هایمان له میشد تا زیر شکنجه از باورهایشان نگویند.ایکاش دختر آبی مثل دخترهای دهه پنجاه زیر شکنجه ساواک می نشست و لبخند میزد و از باورهایش 

دفاع میکرد ،نه اینکه خودش و باورهایش را آتش بزند.

نمی تونم و حق ندارم قضاوت کنم و حکم صادر کنم،

  • bahar tehrani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان