دعوای من و ناصرالدین شاه
چند وقت پیش رفتم انتشارات سوره مهر و تو یکی از قفسه ها آقای ناصرالدین شاه بهم چشمک زد.منم گول چشمک نامحرم را خوردم و
خریدمش.خود ناصرالدین شاه را نه هان ،کتابش را.اسم کتابش هم سفرنامه ناصرالدین شاه به نجف و کربلا بود
خلاصه
کتاب را شروع کردیم ،تو قسمت مقدمه آنچنان از ناصر خان تعریف کرده بود که اهل نوشتن بوده و مهارتی داشته که گفتیم الان با یه آدمی
مثل منصور ضابطیان روبرو میشیم.هرچی جلوتر رفتیم بیشتر با انشا ناصر هشت ساله از ایران مواجه میشدیم اینقدر شیک و مجلسی
کلمات بی ربط را کنار هم نوشته بود و یهو وسط شکارگاه میگفت احمد قلی چند روزه تب کرده که میگفتی نکنه چند صفحه رفتم جلوتر
حتی نویسنده میگه ناصر خان تو این نوشته هاش خیلی از خرابکاری های خودش توی ایران را هم لو داده
.این آقای اسمش را هم نبر که مثلا این خاطرات را جمع کرده بود هم فقط زحمت کپی کردن و یک جلد زدن بر دل نوشته ها را کشیده بود
دریغ از یک ویرگول یا نوشتن پاورقی
مثلا یک جایی این آقا ناصر نوشته که رفتیم حمام جت روی و تن شستن،انگار بقیه میرن حمام برای احوالپرسی با صابون و شامپو
یا نوشته بود رفتیم حماد آب گرم بود و کسل شدیم،اگر آب سرد بود که میگفتی رفتیم و سرما خوردیم
خلاصه می خوام رسما اعلام کنم که از خریدن این کتاب بدجور پشیمان هستم و این پانزده هزارتومان ما تو این شرایط اقتصادی
رفت پیش بقیه خراب کاری های آقا ناصر که سر این مملکت آورد
- 97/07/23