خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

دلمان برای مردم بسوزه یا نه؟

Monday, 16 Mehr 1397، 09:39 PM

امروز وقت چشم پزشکی دختر عمو جان بود و منم باهاش رفتم تا تنها نباشه.توی سالن انتظار یک آقای قد بلند و خوشتیپ با 

همسرش نشسته بود.آقاهه موقع ورود به بخش تست بینایی کمی گیج میزد.به محدثه گفتم: بنده خدا فکر کنم تصادف کرده

و ممکنه به سرش  وبیناییش آسیب وارد شده باشه.محدثه هم پشت بند من گفت: آره چقدر بده.خدا کنه آسیبش جدی نباشه

وقتی از بخش تست بینایی اومدند حال همسرش خوب نبود و با یک تعجبی به شوهرش نگاه میکرد.

تلویزیون بخش روبروشون بود و همسرش بهش گفت: الان تلویزیون را می بینی؟.آقاهه گفت آره می بینمش

اولش فکر کردیم صفحه تلویزیون را میگه اما منظور همسرش نمای کلی و قاب تلویزیون بود.با محدثه یهو گفتیم چقدر آسیبش شدیده

بالاخره نوبت ما شد.وقتی پیش دکتر رفتیم،دکتر با یه خنده بامزه ای گفت:اجازه بدهید چاییم را بخورم وگرنه یخ می کنه.

لا به لای چایی خوردناش یهو گفت:

دیدینش.هم خودش را بدبخت کرد و هم خانوادش را.از مصرف الکل کور شده

فهمیدیم درباره همان آقاهه هست.به محدثه گفتم: چقدر دلمان براش سوخت.آخه مرد چقدر اون لعنتی را خوردی که اینطوری 

با خودت کردی

  • bahar tehrani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان