دنیای عجیب ذهنمان
تو چشمای شاگردش نگاه کرد و گفت: چقدر درگیری.با همه چیز،با افکار پوچ،با خودت، با زندگیت
شاگر با تعجب گفت : نه استاد کجا درگیری ذهنی دارم؟
استاد گفت: چند روز پیش ،نه دیروز داشتی به چی فکر میکردی؟
شاگرد سرش را انداخت پایین و گفت:
داشتم با خودم میگفتم اگر فلان شخص یک روزی بهم این حرف را بزند،من هم در جوابش این حرف ها را میزنم
استاد بهش خندید و گفت: چقدر با خودت درباره حرف هایی که قراره به اون آدمه بزنه،حرف زدی؟
شاگرد گفت: شاید یک ساعت
یک سری برای شاگردش تکان داد و گفت: یک ساعت خودت و افکارت را درگیر اتفاقی کردی که اولش گفتی اگر؟.خب انسان فهمیده
بگذار اون شخص حرف بزند بعد جوابش را بده..شاید این اگر هیچ وقت رخ ندهد. میبینی چقدر از ساعت های زندگیت را درگیر اگرهایی
کردی که حالت را حسابی خراب کرده.من نمیگم دست از تصور و تخیل بردار ،من بهت میگم از هر تصور و اگر و شایدی که پر از حس
منفی و بد هست بردار و یاد بگیر ما قراره از زندگی لذت ببریم
- 97/10/26