میشه یاد بگیریم و بد دهن نباشیم
سرش را پایین انداخته بود و ارام ارام گریه میکرد.این وقت ها پرسیدن اینکه چرا گریه میکنی یک سوال سخته.بدون مقدمه خودش گفت:
از وقتی یادم میاد حرف بد میزد و بددهن بود.به هرچی و هرکسی فحش میداد.از چراغ قرمز خیابون ها تا بازیگر سریال و مجری فلان برنامه.یک وقت هایی سکوت میکردم و از کنارش رد میشدم.اما این روزها دیگه کشش شنیدن این حرف ها را ندارم.بابت هر ماجرا و موضوعی حرف بد میزند و وقتی بهش تذکر میدی ،میگه مگه به تو فحش میدم یا عمو و دایی تو هستند که بهت برمیخوره.یک وقت هایی به کم تحمل بودن خودم گیر میدم و میگم تو سکوت کن.
اما سخته بد دهنی و شنیدن یک حرفهایی وسط یک دفعه عصبانیت شدنش که برمیگرده و بهت میگه: اصلا شر و فتنه این زندگی تو هستی.تو دلیل این همه مشکلات بدبختی هستی.اون وقت پای پدرها و دخترهای دیگه را وسط میکشه و میگه ببین چقدر با باباهاشون درست رفتار میکنند.
دلم میخواهد اون لحظه بش بگم تواممثل باباهای دیگه باش،با هر حرف ماها مخالفت نکن،فقط نگو من میدونم و شماها هیچی نمیدونی،مثل باباهای دیگه خوش زبان باش و بابت هر حرفی داد و بد دهنی راه ننداز
همین چند روز پیش بهم این حرف را زد.رفتم توی اتاقم و کلی گریه کردم.با خودم گفتم دیگه باهاش حرف نمیزنم حتی در حد یک سلام.دیگه بی خیال این قانون اسلام که باید به پدر و مادر احترام گذاشت.چقدر احترام در ازای فحش و حرف بدی که میشنوی.
اشکاش رو پاک کرد و گفت ببخشید،یکهو حرف های دلم روی زبانم نشست و برات گفتم.سخته پدرت بد دهن باشه و هی داد و بیداد و فحش بدهد
دستم را توی دستاش گذاشتم .نمیدونستم بهش چی بگم.فقط ته دل خودم دعا کردم هیچ پدر و مادری بد دهن نباشند.هیچ شوهر و زنی بد هن نباشند.اصلا ادما حرف بد نزنند
- 98/06/06