خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

نوشت..رازهای نگفتنی را

Monday, 9 Dey 1398، 10:21 PM

یک تیتر بزرگ:    رازهایتان را بگویید،رازهای گفتنی تان ربگویید...با خودش گفت الان پر می شود از حس های عاشقانه مثلا: دوستش دارم...باید بهش بگویم که دوستش دارم..نمی داندکه دوستش دارم..باهم قرار ازدواج گذاشتیم...

نوشتند..خواند..آتش گرفت...فکرش..خیالش...گیج بود..گفت از سر شیطنت چه حرف ها می زنند..راه رفت..نفس عمیق...باز نوشتند..گریه اش گرفت..گفت این ها که رازهای نگفتنی بود چرا گفتید...ردشد..بی خیال..ایستاد..اشک..بغض...گفت..باید می نوشت..شایدکسیحواسشجمعشد..شاید کسی مثلاودعاکرد...نوشت..رازهای نگفته را..نوشت...عاشق خواهر زنم شدم...خیانت کردم...بهش نگفتم با رفیقش هستم..عاشق برادرم شدم...

نوشت..رفت...نوشت..رد شد..برگشت..انگار مخاطب ها هم شوک شدند...شوخی میکنی...جدی..یعنی اینقدرحرفهای تلخ.ایکاش نمی گفتی..اینقدر گناه..سرش پایین بود..اشک هایش...لرزید..خدایا..خوانده بود بااین گناه عرش خدامی لرزد...گریه کرد..باید دعامی کرد..خدا به دلشان بندازدکه برگردن...به بچه اش نگاه کرد..آینده

  • bahar tehrani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان