کلی غر زدم
یه کم غرغر
_ طرف تمام روزهای سال توی خانه اش بود و چی میشد که میرفت بیرون،بچه هایش هم هفته ای یه بار یا بعضی وقت ها دو هفته یک بار بهش سری می زدند،حالا چی؟..هیچی از روزی که اعلام کردند به خاطر قطع زنجیره کرونا در خانه بمانید،اگر شما ایشان را در خانه دیدید سلام ما را هم بهشان برسانید . هر روز یا بیرونه یا خانه یکی از بچه هایش یک دورهمی بالای ده نفر.باور کنید ما بخیل نیستیم اما خب توی شرایط الان و ...
- اون یکی طرف را هم زدم میوت کردم.چرا؟ روز معمولی استوری هایش پر از شکایت اقتصادی و سیاسی و ورزشی و فرهنگی و آه و ناله و بالای منبر رفتن بود،دیگه تصور کنید از اول اسفند و قرنطینه خانگی چه داستای راه انداخته.یعنی دریغ از یک خط حس خوب و امید.مثلا همین چند روز پیش یک استوری زد که آه شب های احیا هم نداریم،خواستم به دایرکتش حمله کنم و بگم: آبجی اگر به خدا ایمان داری این روزها دعا کن شر این ویروس کم بشه تا همه مردم برگردند به زندگی عادی و پر از آرامش،نه اینکه از الان ناله دل بزنی و هی انرژی منفی بفرستی..ولی از اونجایی که خیلی جنبه نداره و نمیشه به حرف هایش نقد زد،هیچی ریموتش کردم
- و اینکه همه ما آدمها به یک نیروی ماورا طبیعی ایمان داریم.نشانه اش هم این که توی خیلی از کتاب ها و فیلم ها وقتی شخصیت اصلی خسته و کلافه میشه سرش را سمت آسمان بلند می کند. و هر کس این نیروی ماورا طبیعی را با یک اسم خاص صدا میکند.این روزها هم همه ما به این باور رسیدیم که فقط باید خدا از این ویروس نجاتمان بدهد.پس بیاین هروقت اسم این ویروس را شنیدیم یا خبری از ش خواندیم،دست هایمان رابالا ببریم و برای نجات کل جهان از شر این ویروس دعا کنیم.دعا کنیم این ویروس به تن سالم و دل خوش توی کل جهان کنترل و مهار بشه و بره ته جدول ویروس ها
- و یک غر دیگه،یک جنگ بین دو نفر باعث شد جو کلاسمان حسابی بهم بخوره و حال و هوای کلاس مثل قبل نباشه.حتی یکی از طرفین چندباری من و دوستم را تیکه باران کرد که برایمان اهمیتی نداره.کلاس قبل از قرنطینه تمام شد و ادامه اش هم نمی دانم به چی بستگی داره.فقط اینکه این روزها وقتی یادش می افتم ،یک جنگ توی ذهنم درست میشه و اون دوتا آدم را مقصر می دانم.که به خاطر جنگ بین خودشان ما را مصخره کردند ، به خاطر اختلافات دونفره شان گند زدند به باور ماها و رفتند.کلاس اگر تشکیل بشه؟..فکر نمی کنم بروم چون..
- 99/01/15