خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید
 و حرف هایی که فقط میتوانی راحت و بدون مقدمه برای خدا بگویی

خدایی که تنها رابط امانت دار بین من و تو است

و منی که این روزها دعا میکنم در دقایق زندگی ام پیدات بشود 

و شب نشینی ها و چای خوردن ها و حرف زدن هایمان سه نفره بشود

من و تو و خدا
  • bahar tehrani

باورش برای خودم هم کمی سخت بود ، چون امسال اولین ماه رمضانی بود که پای یک سریال نشستم که بماند چرا زیاد اهل دیدن 

سریال نیستم.از قسمت سوم بود که مخاطب دایمی سریال برادرجان شدم.خب دیدن بازیگرهای قدیمی سریال که هرکدامشان حرفی 

برای گفتن دارند و بازیگرهای جوان که از برترین های دنیای تئاتر هستند اولین دلیل شد تا دیدن فیلم را رها نکنم. و بعد موضوع سریال.


تو یک پیجی عکس سریال را دیدم و ناله های زیاد از تکراری بودن  موضوع سریال را...نمیخواهم بگویم سریال بدون نقص بود اما میخواهم 

بگویم شاید موضوع تکراری بود اما تکرار یک موضوع رایج در زندگی همه ما ادمها...پول و قدرتی که اگر کمی زیر دندان هایمان مزه کند 

حاضریم برای نگهداریش دعوا راه بی اندازیم.از آن دعواهایی که چشم هایمان را میبندیم و سر کسی که جلویمان ایستاده فقط داد 

میزنیم.و دیگر فکر نمیکنیم به ادامه ماجرا و حرف هایی که حق است یا ناحق

 

آرازی که پای حق ایستاد و سر ایستادنش خیلی چیزها را از دست داد اما کوتاه مدت ولی سخت.چاووشی که ذاتش خوب بود و باور

به حرام بودن و حلال بودن نان سر سفره اش اما انگار شیطان قوی تر بود و حنیفی که گیج بود بین خواسته های خودش و خواسته های

برادر بزرگتر، یک لحظه بگردید و باور کنید آرازها و چاووش ها و حنیف های خانواده و حتی شهر و سرزمینمان را هم پیدا میکنیم.

و یک پایان باز  و قابل تفکر

راستی فقط یک سوال ما که نفهمیدیم این لحن گفتاری دیالوگ ها مال کدام عصر و زمان بود؟


  • bahar tehrani

خب عید فطر شما هم مبارک.ان شالله نماز ها و روزها و قیه عبادت هایتان مورد قبول خدا باشد و مهر تائیدش را گرفته باشد.

این ماه رمضان هم با تمام خوبی هایش گذشت، و کلی آه و حیف برای خودمان که بعضی از فرصت هایش را از دست دادیم.فرصت های

بیشتر دعا کردن و بیشتر با خدا حرف زدند و فقط میشه دعا کرد که ان شاالله سال دیگه هم باز ماه رمضان را ببینیم و جبران کمبودها را 

کنیم.

راستی 

باید یک دعای اساسی هم کنیم که تمام شدن ماه رمضان برایمان یک شروع بهتر و عالی تر و پر از ویزگی ها و اخلاق های خوبمان باشد.

و خدایی نکرده لا به لای حرف های آدمها نشنویم که تو هنوز همان آدم قبل ماه رمضان هستی که.

  • bahar tehrani

خب چکار کنم؟.هیچ علاقه ای به فوتبال و تیم هایش ندارم.اما امروز که بابا پای تلویزیون و منتظر شروع بازی نهایی پرسپولیس بود، دیدم

دیدم قوانینی را که فقط وضع میکنند و توی یک تکه کاغذ می نویسند، برای چی و کی و کجا ، نمیدانم

امروز داماش به عنوان ضعیف ترین تیم یا قوی ترین تیم پای حقش ایستاد، پای حقی که یک حق جهانی و قانونی هست. خب چرا نباید

اعتراض کند؟..چرا نباید آقایان رئیس و روسا قوانین را رعایت کنند و تماشاچی ها را عادلانه و به تعداد وارد ورزشگاه کنند؟

فوقش بازی به نتیجه پرسپولیس اعلام میشد بدون انجام بازی، اما داماش حال جوانمردی و حقش خوب بود و میگفت پای حقمان 

ایستادیم

میشه یک لحظه تعصبات تیمی خود را کنار بگذارید و منطقی نگاه کنی؟!

خب آقایان چرا بیت المال را خراب کردید؟..چرا از سر عصبانیت صندلی های بی گناه را شوت کردید تو سر و کله همدیگر؟

حکم باید این طوری صادر شود که تنبیه برای اونایی که صندلی ها را شکستند، و مسئولینی که نظم دادن به یک ورزشگاه را بلد نیستند

لازم است و باید اجرا شود


  • bahar tehrani
یک روایت قشنگ شنیدم که گفتم برای شما هم بگم

یک روز مردم مصر پیش فرعون آمدند و گفتند که : آهای فرعون ببین چند وقتی هست که باران نیامده و خشکسالی شده، تویی  که ادعای

خدایی میکنی خب یک دعایی یا کاری انجام بده که باران بیاید.وقتی یاران حضرت موسی این حرف ها را شنیدن ته دلشان گفتند: خب دیگه

وقتی فردا باران نیامد این مردم هم می فهمند که فرعون یک دروغگو هست. فردا شد و باران آمد.اصحاب تعجب کردند و حضرت موسی هم 

دلیل را از خدا پرسید. خدا گفت: دیشب فرعون روی پشت بام خانه اش نشست و توی دل شب دعا کرد که خدایا باران بفرست و آبرویم را 

نریز.

یادبگیریم برای آدمها ما خدایی نکنیم
  • bahar tehrani

وقتی حنیف توی چشم های آراز زل زد و گفت:

سر نخواستنت دعواست.

آراز شکست و خرد شد.

میشکنیم و میمیریم اگر یک روز بهمان بگویی سر خواستنت اصلا دعوایی نیست.برو سراغ یک خدای دیگر.برو سراغ همان آدمهایی

که حرف های دلت را زیر گوششان زمزمه کردی و آنها هم..برو سراغ در هایی که زدی و هیچکدام در خانه من نبود

الهی هیچ وقت توی دم و دستگاه خداییت به ما نگویی: سر نخواستنت دعواست

  • bahar tehrani

شما هم مثل من هستید یا..؟

وقتی یک موضوعی یا یک شخصی حسابی ذهنم را درگیر خودش میکند، توی این زمان هر جمله ای بخوانم یا هر حرفی را بشنوم زودی

پرتش میکنم سمت هدف مورد نظر و دربارش دو دل میشوم.

مثلا با خواندن یک جمله یا شنیدن یک حرف به خودم میگویم:

یعنی بی خیالش بشم؟..یعنی همش یک تصور هست؟..یعنی بهش بچسب و براش تلاش کنم؟

القصه که درگیری بالا میزند و هزارتا حرف و سوال. اما یک وقت هایی دنبال یک جمله یا یک حرف میگردی تا محکم بهت بگوید :

برایت پر از خیر و برکت است و رهایش نکن

  • bahar tehrani

چند روزی هست به چراغ های روشن خانه ها به وقت سحر عادت کرده ایم

اما این شب ها خاص تر است

وقتی همه را دور هم توی خیابان های این شهر می بینیم و

از ته دل برای همدیگر دعا می کنیم

  • bahar tehrani
خب بریم سراغ معرفی یک کتاب:

تولستوی و مبل بنفش

نینا تصمیمی میگیرد یک سال هر روز یک کتاب بخواند. وقتی صفحات اول کتاب بودم با خودم گفتم چه کار سختی، هر روز یک کتاب را تمام
کردند یعنی هیچ وقت دیگه ای برای بقیه کارهایت نیست.اما نینا تمام یک سال کتاب خواند و حتی من را هم بیشتر از قبل عاشق کتاب 
کرد.
قبل از این کتاب، کتاب لذت خواندن در عصر حواس پرتی را خواندم و اینجا اعتراف میکنم که کتاب تولستوی و مبل بنفش دقیقا حرف های 
کتاب قبلی را زد اما جذاب تر و ساده تر.
نینا بهم یاد داد که"
راحت از کنار قصه ها نگذرم، موقع خواندن کتاب ببینم توی چه عصر و مکانی هستم، آدمهایش چطوری هستند؟.چی میپوشند؟ چه 
دغدغه هایی دارند؟
کتاب خواندن یعنی سفر به مکان ها و زمان های مختلف..سفر به فرهنگ های مختلف..سفر به جنگ ها و معماهای پلیسی..
کتاب خوب خواندن حال لت را خوب میکند و این طوری تو یک روز خوب و حال و فکر خوب را به خودت و دیگران هدیه میدهی
کتاب خواندن یعنی یاد میگیری چقدر ساده و بدون دغدغه می توانی برای خودت و خانواده ات بهترین تفریحات و دورهمی ها را رقم بزنی

اگر دلتان یک کتاب خوب خواست سراغش بروید
  • bahar tehrani

اللَّهُمَّ أَذِنْتَ لِی فِی دُعَائِکَ وَ مَسْأَلَتِکَ

انگار بند بند دعای افتتاح را با کلی امید برایت نوشته تا وقتی شب های ماه رمضان می خوانیش ته دلت یک آخیش بلند بگی و جگرت 

خنک بشه که چنین خدایی داری.

خدایی که مثل بنده هاش برای دو کلمه حرف زدن باهاش نباید دنبال منشی و وقت گرفتن باشی. به قول یکی وسط امتحان هم میشه بهش بگی خدایا اگر جواب این سوال را میدانی بهم بگو.یا وقتی توی پیاده رو خیابان قدم میزنی تمام راه باهاش درباره اتفاقات روزت بگی

خدایی که بهمان اجازه داده بدون مقدمه چینی و هی من من کردیم بریم سراغ اصل قصه

اما 

یک وقت هایی باید براش ناز کنی و بگی ، نیاد روزی که اجازه حرف زدن باهات را ازم بگیری

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان