کارهای جشن نیمه شعبان+رفت و آمدها+سرما خوردگی وسط بهار با این آب و هوا = بی حسی و حوصله نداشتن برای نوشتن
پس با تاخیر تولد حضرت صاحب و منجی بشریت مبارک.
1.هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
شنبه سر کوچه کلاس ما یک بساط جشن برپا بود،میز و صندلی و شیرینی و شربت و اسپند،یک نیم ساعت و چهل و پنج دقیقه ای
از بلند گو صدای مولودی و محمود کریمی می آمد اما یک دفعه فاز عوض شد و زدن تو خط قرص قمر بهنام بانی و جان جان گفتن های حامد همایون،دیگه هیچی تصور بفرمایید موقع برگشتن به ماشین ها و عابرها شربت تعارف میکردند با قرص قمر بهنام بانی..
2.آقایان خوبی تشریف بیاورند
شب از برکت وجود حضرت صاحب رزقمان شد که رفتیم جشن.بماند کجا بود و کی بالای منبر.فقط اینکه از هیئت های بزرگ تهران بود. آقای سخنران هم فکر کنم قبل از سخنرانی یادشان رفته بود نگاهی به تقویم بی اندازند ،حتی وقتی روی صندلی هم نشستند انگار آدمهای روبرویشان را ندیدند.چون هر حرفی زدند جز یک حرف یا جمله که درباره حضرت مهدی باشد و نسخه ای برای این روزهای جوان ها.و بسی از حضار هم خسته و شاکی از حرف های ایشان.
3.صلوات به جان آسمان
از صبح روز تولد یک نگاهمان به آسمان بود و یک صلوات که آسمان جان ما امشب کلی مهمان داریم و قرار است توی حیاط بنشانیم
لطفا یک امشب تیره و تار نشو تا مهمان ها به اتاق پناه نیاورند.خدایی که آسمان همکاری کرد و نبارید اما سرد بود و سرما خوردگی را نصیب ما کرد.
4.سرما خوردگی بهارانه
پاییز و زمستان به سرمای این روزهای بهار نبودند.در حدی سرد شد که ما سرما را خوردیم.میگم این قصه سیل هم شده مثل قصه خانه تکانی قبل از عید که هرچی جمع و جور میکنی باز خانه نامرتبه،این روزها هرچی آب و گل و لای را جمع میکنند باز هم هنوز حال شهرها خرابه