خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

1_ خدا روشکر که این وبلاگ را دارم.وگرنه حرف هایم توی گلویم ته نشین میشد و سیل راه می افتاد.نه میشه توی اینستا حرف زد و نه توی کانال خودش.


2_یکی از نعمت های این بران های سل آسا این بود که فهمیدیم درکنار این همه اقتصاد دان و سیاستمدار و علمای ورزش،کلی مهندس 

آب و باران و سیل هم داریم.از بس این چند روز استوری های جذابی دیدم که به علمم اضافه شد.


3_القصه 

لطفا انگشت های اشاره محترمتان را پایین بیاورید و اینقدر به دیگران اشاره نکنید.از قدیم گفته اند از ماست که برماست.بله شک نکنید

خودمان رحمت الهی را به یک بلا تبدیل کردیم.وقتی که بدون علم جغرافیا و زمین شناسی و مدیریت ،درخت های جنگل را قطع کردند 

و توی زمین های سستش ویلا ساختند،وقتی دل کوه و دره را صاف کردند و روی زمین های شیب دار برج و خانه ساختند،وقتی باب

دل ماشین ها مسیر رودخانه ها را تغییر دادند...

این کارها را کردیم و حالا با چندتا ابرکه باران هایشان پربارتر هست،انگشت چه کنم چه کنم به دهان گرفته ایم و دنبال دلایل احمقانه

میگردیم


4_میگم.کشو.ر آمریکا بدترین طوفان ها و سیل ها را تجربه کرده است.یادتان نمی آید همین چند وقت پیش یکی از شهرهایش

از روی نقشه زمین محو شد؟.نکند انها هم بر کشورهای دیگر هی مرگ گفته اند؟.به نظر من که اصلا ربطی به جغرافیای کشورشان

ندارد


و در آخر

کمی فقط کمی عاقلانه بالای منابرمان برویم و صحبت کنیم.فقط کمی با خودمان تکرار کنیم که باران نعمت است و خودمان بلایش

کردیم.فقط کمی فکر کنیم

  • bahar tehrani
همه ما آدمها فکر میکنیم از نگاه دیگران نسبت به خودمان باخبر هستیم.مثلا میدانیم دختر عمو یا خاله و یا ..چه دیدگاه و نظری درباره ما دارند.

اما شاید باورتان نشود که امروز به من ثابت شد که نگاه و فکر آدمها جالب و عجیب است.مثلا یکی امروز توی چشمانم زل زد و گفت  تو این مدلی
هستی.منم هم با چشم های متعجب گفتم نههههههههههههه اصلاااااااااا.گفت راست میگی؟ گفتم آره
گفت همیشه وقتی ظاهرت و حرفهایت را می دیدم و میشنیدم فکر میکردم چنین آدمی هستی
بماند
الان دارم فکر میکنم که خوب است یا نه؟..یعنی ظاهرم با درونم خیلی تفاوت دارد؟...یعنی واقعا دارم تو دنیای خودم زندگی میکنم؟..یعنی بروم
دنبال یک سری تغییرات تا ظاهرم و درونم خیلی با هم سازگار بشوند؟

آهان صبر کنید.طرف از ناسازگاری حرف نزد.تقریبا نا مربوط هم نبود اما مربوط هم نبود
و حالا من در کمی گیجی به سر میبرم
  • bahar tehrani

این روزها حال و هوای باران در شهرهای مختلف کشورمان عجیب و غریب شده است.باران هایی که با شادی و به به عجب هوای بهاری

آغاز میشود و به یک سیل بزرگ و دردناک تبدیل میشود.

وقتی توی شبکه های خبری عکس ها و تصاویر را می بینیم یک اه دردناک میکشیم و میگوییم: بندگان خدا.خدا خودش رحم کند.

یک لحظه

بدون شک در تک تک دقایق زندگیمان نیازمند رحمانیت و مهربانی خدا هستیم.اما یادمان نرود که در کنار رحمانیت خدا باید دنبال مهربانی خودمان هم 

باشیم.مثلا :

چقدر راحت بی رویه جنگل ها را قطع کردیم و ویلا ساختیم.چقدر راحت مسیر رودخانه ها را عوض کردیم.چقدر راحت رودها و رودخانه ها را خشک 

کردیم و چقدر راحت این روزها باز دنبال مدیریت بحران و اندیشه های جدید نیستیم.


همین

  • bahar tehrani
از اهداف و علایق و تصمیمات سال جدیدتان چه خبر؟

 ما که هنوز با هم در حال مذاکره هستیم



  • bahar tehrani

تا خبر اتمام برنامه نود و خداحافظی عادل فردوسی پور توی شبکه های مجازی پخش شد،همه علما بالای منبر رفتند و کمپین

راه انداختن.کمپن هایی که شدتش از کمپین نه به آجیل و ماهی قرمز قوی تر بود.از همه جالب تر سلبریتی هایی بودند که از در و دیوار 

ریختند و گفتند صدا و سیما تحریم است و دیگه پایمان را توی برنامه هایش نمیگذاریم.


حالا این روزها حال مردم شمال کشور ایران خوب نیست.تقصیر باران نیست.تقصیر جنگل هایی هست که به ویلا تبدیل شدند،تقصیر 

ساخت غلط های روستاها و شهرها هست که یادشان رفت آب را نباید به خانه مردم هدایت کنند.القصه تقصیر هرکسی هست و نیست

مردم شمال ایران سال نو را،نمیدانم چطوری تحویل کردند.


فقط یک سوال؟

سلبریتی های عزیز الان در تعطیلات عید اینترنت ندارند تا محض دل خوشی آدمهایی که بین اون آبها اینستا که هیچی تلویزیون هم 

ندارند،یک پست همدردی بگذارند؟فقط بابت یک برنامه چندساله ورزشی گریبان چاک میدهند و ناله وا عادلا سر میدهند؟فکر کنم سیل سلبریتی ها و مسئولین را هم با خودش برده است.ان شا الله

  • bahar tehrani

یا علی گفتیم

سال نو آغاز شد


الهی سال جدید براتون پر از خیر و برکت.تن سالم و دل خوش و عاقبت بخیری

پر از رزق های عالی و پر از برکت معنوی و مادی




بله اگر بگیم یا علی گفتیم 

و عشق اغاز شد هم که عالیه

  • bahar tehrani

دلبری یعنی:

روبروی ضریح بایستی و لا به لای اشک هایت که روی لبخندت می نشیند

بگویی:

از باب الجواد وارد شدم

  • bahar tehrani
اگر شما میشناسیدش از طرف بهش یک آفرین کشدار بگویید.یک بابا دمت گرم جانانه،یک خیلییییی خلاقی پر از هیجان
به کی؟
به همین انسان خلاقی که پیشنهاد داد امسال به جا سبزه هایی که حاصل گندم و جو و عدس و ماش و...هستند،گلفروشی ها
و بساط ماهی فروشی های کنج خیابان پر بشود از سبزه هایی که حاصل هسته های پرتقال و لیمو و نارنگی هست.
و این یعنی کمک به محیط زیست،یعنی صرفه جویی توی گندمی که غذای اصلی یک سرزمین هست
پس لطفا
امسال شما هم سر سفره هفت سین خودتان از این سبزه های حاصل هسته میوه ها بگذارید
  • bahar tehrani
 نگاه زیر چشمی عزیز وقتی ما دخترها باهم در گوشی صحبت میکردیم،شبیه آزیر خطر بود.یک روز بهمان گفت:
توی جمع در گوش هم صحبت کردن و ریز ریز خندیدن اصلا قشنگ نیست.حتی این کار برای یک مومن پسندیده نیست.چون ممکنه 
یکی از اون آدمهای جمع برداشت اشتباهی کند و خدایی نکرده فکر کند که شما درباره اون شخص حرف میزنید.و این شروع یک 
دلگیری الکی هست.
یکی از شب های تابستان طبق قرارهای دخترانمان،با دختر عموها شب خانه عزیز خوابیدیم.تا دم اذان صبح حرف زدیم و خندیدیم.
تمام شب عزیز توی ایوان و زیر آسمان داشت با یکی حرف می زد.حس فضولی دخترانمان به نقطه اوج رسید و رفتیم پیش عزیز.
بهش گفتیم: عزیز شب هایی که دلتنگ آقاجان میشوی،زیر آسمان باهاش حرف میزنی؟
عزیز اشک های روی گونه اش را پاک کرد و گفت: از دست شما دخترا.این شب ها با خدا دم گوشی حرف میزنم.زهرا گفت:
عزیز درگوشی حرف زدند زشته.عزیز گفت: نه خانم خانما.الان زشت نیست توی شب های ماه رجب خدا دلش ضعف میره تا 
بنده اش باهاش در گوشی حرف بزند.زهرا گفت: عزیز بهش چی میگی؟
عزیز گفت: نقشه های زندگی ام را..تصوراتم را..دعاهایم را..آرزوهام را..


با هر باور و اعتقادی که هستید،شب های ماه رجب با خدا درگوشی حرف بزنید.خودش تو دعای این روزها میگه حواسم به اونایی هم 
یادشان رفت من را صدا کنند هم هست
  • bahar tehrani

توی جلسه نشستیم و برای یک استراحت کوتاه،وقت می دهند.قراره نفس بکشیم اما بعضی ها نمیگذارند. سیگارهایی که با تعارف

به همدیگه روشن می شوند.به قیافه و استایلشان نگاه میکنم.اصلا بهشان نمیخوره سیگاری باشند.میزنه به پهلوم و میگه: کجایی

آبجی؟

چرا اینا سیگار میکشند؟

میگه شاید استرس شغلشان بالاست.

یک نگاهی بهش میکنم و میگم پس الان باید تمام آتشنشان ها و پرستارها معتاد باشند؟

میخنده و میگه واای عالی بود.

توی مسیر برگشت چندتایی پسر دبیرستانی میبینم.از توی سوپرمارکت با سیگار بیرون می آیند.میگم به جای آبنبات چوبی،سیگار خریدند.

میگه آخه توی این سن نماد با کلاسی و کل کل کردن هست.

ساعت هاست به این نماد با کلاس بودن،فکر میکنم.به دخترا و پسرای سرزمینم که بابت این با کلاس بودن و کل کل های پوچ جوانی 

و اینکه فریاد بزنند ما شاخ هستیم،ریه هایشان را نابود کردند.

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان