خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

میگم طرف اومد حکم داد که بگیرد و به زندان بندازید فلان رقاصه را

شخص را بگرفتند و به زندان انداختن

نتیجه اش؟

بیشتر معروف شد..کلی حامی خارجی و داخلی پیدا کرد،تازه انگار دیده شد در این جهان بزرگ

آقای صادر کننده حکم،ایکاش فکر نمیکردی الان با این رقاصه افکار مردم را منحرف کردی،میدانیم هنوز دلار بالاست،آب کارون را فروختید،

ماشین برای خودتان وارد میکنید و ...

خلاصه که اشتباه کردی

خواستی افکار را گمراه کنی که نکردی، خواستی صدا خفه کن بگذاری که بدتر شیپور گذاشتی

  • bahar tehrani

امروز شهادت امام صداق (ع) هست.


تو کتاب آفتاب تشیع نوشته که :

بزرگترین دانشگاه و مکتبی که اسلام را یاد میداد مال امام صادق بود.این دانشگاه در شهر مدینه بود و کلاس هایش هم تو مسجد پیامبر 

برگزار میشد.وقتی کتاب را تمام کردم،پیش خودم گفتم با معرفی شخصیت امام صادق،میشه خیلی ها را به دین اسلام دعوت کنیم.

دینی که پر ازآموزه های علمی هست.

مثلا همین آقای جابربن حیان که از مخ های ریاضی و شیمی جهان هست،و دایره المعارف بریتانیا و یک پروفسور انگلیسی به اسم 

هولمیادر دربارش گفته اند که: عجبی استادی داشته است.همین آقای جابر نزدیک پانصدتا مقاله علمی زیر نظر امام صادق نوشته 

است.


میدانم که برای آشنایی خودمان با دین اسلام توی هر زمینه ای میشه سراغ امام صادق رفت و سوالاتمان را جواب بدهیم.

لطفا خیلی ساده نگویید که ما شیعه شناسنامه ای هستیم.که اینطور نیست

  • bahar tehrani

آدمهای با تقوا اصلا دنبال تکبر نیستند     (خطبه متقین)


تو کتاب ها و روایت های مختلف بارها خواندیم که پیامبران و امامان و عرفا وقتی وارد مجلسی میشدند ،دنبال بالاترین و مجلل ترین جا

نمیگشتن و هرجایی که خالی بود و مناسب برای نشستن،همان جا مینشستند.برعکس پادشاهان که از سر کوچه توی بوق و شیپور

میکردند: که بزنید کنااااااااااااار ،شاه داره میاد با لشکرش و شاهزاده هاش...استغفرالله


یاد روز اول مدرسه افتاد، بعد از تمام اون قصه های کلاس بندی،معلم با صدای رسا میگفت: آهای اهالی کلاس خبر دارم خبر.

اگر امروز هر جایی نشستی باید تا آخر سال همون جا بشینی.یک وقتایی هم ناظم با اخمای توی همش که خبر از جذبش میداد،وارد 

میشد و سر هر ماه جاها رو عوض میکرد.و این یعنی عدم انتخاب و حس استقلال..یعنی یاد بگیرید که هرکس جایتان نشست بهش زل 

بزنید و بگید: جا خواستیم اما جانشین نه

خلاصه

میگم ایکاش بهمون یاد میدادن که وقتی وارد کلاس میشیم و هرجا خالی بود بنشینیم.ایکاش حس مالکیت نداشتیم و هربار کنار یک 

همکلاسی مینشستیم و این دلیلی میشد برای کلی ارتباط. و کم کم یاد میگرفتیم که اگر وارد هر مجلسی که میشیم دنبال بهترین جا نگردیم


حیف که تو همون مدت کوتاه معلم بودنم اینقدر شخصیتم را له کردن که از این کار استعفا دادم ،وگرنه الان یه نسل با تربیت تر از این نسل جدید وارد عرصه اجتماعی کرده بودم

  • bahar tehrani

تو استوری دوتا از آدمهای باحالی که فالوو میکنم،یک سری اطلاعات درباره یک کافی شاپ تو شهر قم دیدم که قراره کنار سفارشات 

شکمی توی منو با پرداخت ده هزارتومان یک و یا چندتا سفارش دیدنی هم بدهید.

داستان از این قراره که چندتا بچه های حوزه هنر با کلی خلاقیت و شوق،تو کافه به اجرای تئاترهای کوتاه و قشنگ پرداختن.یعنی شما کنار

 اون سفارش هیجان انگیز شکمی ،یک انتخاب تئاتری هم میکنید.

وقتی این موضوع را خواندم و نگاه زیبای کسایی که رفتن را،کلی سر ذوق اومدم و دیدم واقعابا کمی خلاقیت و کمی توجه به ای ایده ها

میشه شهر و سرزمینی بسازیم که پر از هیجانات کوچیک اما عمیق باشه و آدمهای این سرزمین حال دلشان خوب


ایکاش اینجا کسی را داشتیم که خوراکش ،دیدن و شنیدن خلاقیت های ساده و کوچیک بود.کسی که در ازای هر حرف طرف مقابل 

نمیگفت :

                            بودجه نداریم

  • bahar tehrani

وقتی چندتایی موضوع و حرف برای نوشتن به مغزم هجوم می آورند،زودی کنار یه تیکه کاغذ با هر رنگ خودکار و مدادی می نویسم تا هم 

یاد نره و هم سر فرصت شاخ و برگش بدهم.بعد اون نوشته را وارد وبلاگم میکنم.دلم میخواد خیلی از نوشته های اینجا را با مخاطبین 

اینستا به اشتراک بگذارم ،اما خب برای خیلی هاشون عکس های مرتبط ندارم

اگر از من بپرسن اینستا یا وبلاگ؟ بدون شک میگویم وبلاگ

اینجا آدمها برای نوشته هایت وقت میگذارند اما آنجا برای عکس های رنگی و لوکیشن جاهایی که رفته ای.اگر عکس مثل آهن ربا قدرت 

جذب نداشته باشد برای نوشته هایت وقت نمیگذارند و شاید از سر دلسوزی یک لایکی هم زدن.

البته بعضی از آدمهای آن دنیا این شکلی هستند


انتخاب شما؟

  • bahar tehrani
طبق خبرهای رسیده و خبرهای خوانده شده و خبرهای تصویری که به دستمان رسیده،مطلع شدیم که دیروز در هتل پارسیان آزادی یک
 
حراج تابلوهای آنچنانی برگذار شده بوده.اما طبق این خبرها،نمیدانیم چه کسانی حضور داشتند و چندنفر کلکسیونر حسابی بودن

اما فهمیدیم یک عکس از غباس کیارستمی را دویست و بیست میلیون فروختن ،یک نقاشی منتسب به کمال الملک را هفتصد میلیون و یک 

تابلو که مال سهراب بوده و داشته سر جوب آب ها را گل میکرده، به مبلغ چهار میلیارد تومان فروختن

خب طبق این خبرها ،وضعیت اقتصادی مملکت خوبه.چرا مردم اعتراض میکنند؟.چرا میگن پول نداریم که گوشت بخریم؟..طبق گفته حکما

ازماست که برماست.طرف کله گنده مملکت میگه داداش وقتی چهار میلیارد میدی بابت یک تابلو پس حلقت را ببند و نگو دلار گرونه.

یعنی ما هیچی زندانی نداریم؟..هیچ خانواده ای نداریم که سقف بالای سرش پوکیده باشه؟..فقط خانه شما بی تابلو مانده بود؟

  • bahar tehrani

یکی از حرفهایی که بین آدمها بدجوری رواج داره و درمقابل سوالت که بگی

چرا اینکار را کردی؟.چرا اینطوری لباس میپوشی؟.چرا اینطوری حرف میزنی؟

اینه که

همه اینکار را میکنن..همه اینطوری میپوشن

دلم میخواد یک روز جلوی این آدمها بایستم و بگم همه هر غلطی میکنن تو باید همون غلط را انجام بدی؟

مگه عقایدتو شبیه عقاید اوناست؟

مگه تو رباتی که منتظری دیگران توی مغزت برنامه بریزن؟

ای آدمهای بی اراده که همش میگید همه همه

  • bahar tehrani

بدون شک معلمی شغل انبیا هست،مخصوصا با این گودزیلاهایی که هر دهه وارد دنیا میشوند.درسته که بیشترشان هم یکی یک دونه و ..

اما خدایی زندگی کردن برای چند ساعت باهاشون صبر ایوب را می خواهد.البته قبول دارم که این بچه ها هیچ گناهی ندارند و خیلی از 

کارهای اشتباهشون نتیجه غلط تربیت پدر و مادر و خندیدن به حرکات زشت شان هست و گفتن ای ننه قربونت بشه ،هست


اصلا بریم سر موضوع خودمان

بله ،معلمی خیلی خوبه اما به نظر بنده پر دانش(خخخخ..شکلک نداریم).بدترین قسمت معلم بودن،معلمی دوران پیش دانشگاهی 

هست.یعنی هرسال استرس،هرسال تست زدن،هرسال بحث با بچه ها که ببین این همه رشته حالا چرا دندانپزشکی؟.هرسال کشتن

 بچه ها برای کسب بالاترین رتبه تا اسم و مقام مدرسه بره بالا و اسم خانم و آقا مدیر بی افته سر زبان ها


خلاصه اینکه ایکاش به بچه ها یاد میدادیم برای رشته ای بجنگ که واقعا دوستش داری،نه اینکه بگی فقط دانشگاه قبول بشم،بهشون

 یاد بدیم که برای آرزوهای خودشان بجنگن ،نه شنیدن به به و چه چه آدم ها،بهشان یاد بدیم که توی دانشگاه خیلی هم خبره،کلی 

دوست نایاب،عقاید اشتباه و مخالف با عقایدت،ظاهرها و رفتارهایی که اصلا مناسب دانشگاه نیست......اما ت یاد بگیر برای خودت 

زندگی کنی،برای عقاید و باورهات

  • bahar tehrani

چند روزیست که دلم میخواهد یک مادربزرگ یا پدر بزرگ عشق کتاب صدایم کند و بگویید:

برو سروقت کتابخانه ام و هر کتابی را که دوست داشتی بردارد برای خودت

و من لا به لای اون همه کتاب های خواستنی با جلدهای رنگ و رو رفته سال های پنجاه غرق شوم و برترین ادبیات های جهان را بردارم

و وقتی پای کتاب ها کف ایوان نشسته ام ،ورق بزنم و بخوانم حاشیه نویسی های عاشقانه خواننده قدیم اش را 

و درکنار نوشته های زرد شده اش با رنگ پررنگ تر بنویسم که عشق

  • bahar tehrani

قسمت این بود که باز از گروه خودمان صعود نکنیم و برگردیم خانه.اما امسال بازی های تیم ملی عجیب چسبید بر جانمان . حالمان خوب 

است.خب بریم سر بازی ایران و پرتغال.بدون شک خوب بازی کردیم،بدون شک هنوز تو پاس کاری ضعیف هستیم، بدون شک کلی موقعیت

گل از دست دادیم،بدون شک دوبار بچه هامون مثل هاپو و پیشی افتادن به جون هم....


اماااااااااااااااااااااا


تمام بازی یک طرف،خیت شدن آقای رونالدو یک طرف..یعنی خدا رو شکر که زدن یک گل به ایران به دل این آقای خشن موند.قبول که دیشب

یه دوتا آدم نذاشتن بخوابی،اما کو اخلاق ورزشی نداشتت که با غضب وارد بازی بشی؟

اینا هم هیچی

یعنی همین که رونالد به ایران نتونست یک پنالتی بزنه یعینییییییییییییییییییییییی دماغش با خاک یکسان شد..ولی ما تونستیم پنالتی را گل کنیم..اصلا همین که حال رونالدو گرفته شد برای ما اندازه دوتا قهرمانی جام جهانی ارزش داشت

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان