خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

مامان گفت پاشو برویم پارچه فروشی تا من چندتا پارچه بخرم.

توی مغازه من و مامان یک پارچه دیدیم و از طرح و رنگش خوشمان آمد و شروع کردیم به ایده برای دوختش

خانمه اومده تو حلق ما و پارچه را هی این ور و اونور میکنه،بعد برای دیدن بقیه پارچه ها از وسط ما رد شد

دلم میخواست بهش بگم:

خااااااااااااااااااااااااااانم

خوبه اومدی مغازه پارچه فروشی، از این طرح اون طرف تر هم هست،حالا نیست ،مغازه به این بزرگی باید از تو حلق ما رد بشوی برای دیدن

بقیه پارچه هاااااااااااا.


جدیدا حوصله یک سری رفتار آدم ها را ندارم،خدایا یا به من آرامش بده یا به من آرامش بده

  • bahar tehrani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان