خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۱۳ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

خب برویم سراغ معرفی چندتا فیلم فانتزی و قشنگ

1_ خالی از افسون

2- سرزمین خواب ها

3- هفت زن و یک قتل

  • bahar tehrani

باز نشدن یک سایت معمولی. روبیکایی که هر روز آپدیت میکنی و هنوز مثل گذشته اش کلی ایراد و مشکل دارد.کلی پروکسی و فیلترشکنی که هربار باید با کلی سلام و صلوات و قربونت بشم،ازش بخواهی کار کند.قطعا حال خودتان خوب است،وگرنه یک فکر اساسی و منطقی می کردید

  • bahar tehrani

اپلیکیشن هواشناسی گوشیم میگفت: 75% بارش برف و باران در تمام نقاط تهران. آسمان پشت پنجره میگفت: یک هوای کیپ و ابری و حالا دلت ازم نگیره چندتا قطره باران.بازم خدا روشکر.ولی انگار اپلیکیشن هواشناسی گوشیم تنظیماتش مال مناطق شمال تهران و بقیه شهرستان ها هست.نه شمال غربی و مرکز.

به قول یکی از بچه ها: به پنجره نگاه میکنم،آه میکشم که  یک برف و باران حسابی ببارد ، از این برفهایی که قشنگ چندسانتی می شیندهمه خانه ها هم گرم و پر از سلامتیباشد و به خیر و خوشی و.ان شاءالله

 

  • bahar tehrani

هر روز یک مبلغی به پول ها و یک هزارتومنی هم به قیمت دلار اضافه میشد.هوا هم سرد و نمیشد به قولی که دادیم،عمل نکنیم.یک "یاعلی" گفتیم و رفتیم سمت بازار بزرگ تهران.اولین فروشنده یک آقای حدودا چهل ساله بود که فقط کاپشن پسرانه داشت.وقتی بهش گفتیم شاید از یک شماره دوتا بخواهیم،گفت:نه من جینم را بهم نمیزنم یا اگر بهم بزنم مبلغ را میبرم بالاتر.خب از یک طرف بابت به هم خوردن نظم جینش حق داشت اما بابت افزایش قیمت..

بهش گفتیم: خب،پس ما یک دوری بزنیم وآمار کاپشن ها دخترانه را هم بگیریم.کلی دور زدیم.هم قیمت ها نجومی و هم بعضی فروشنده ها..تا یکی گفت بروید سرای المهدی،مخصوصا لباس های بچگانه هست.عجب سرایی بود.هر لباس بچگانه را که می دیدیم از شدت بامزگیش و قشنگیش کلی ذوق میکردیم.اما ما دنبال کاپشن های دخترانه و پسرانه تو رده سنی دبستان بودیم.که یهویی از یک آقای فروشنده پرسیدیم کجا میشه این تیپ کاپشن ها را بخریم؟.زودی به دوستش تو طبقه بالا زنگ زد و ما را فرستاد پیشش.

خلاصه..بیست و چهارتا کاپشن خوشگل دخترانه و پسرانه ، از دوست آقای فروشنده و همسایه بغلیش خریدیم.با کلی تخفیف و هدیه دادن دوتا کاپشن دخترانه و پسرانه.بعدش آقای فروشنده گفت: دوهفته پیش یک آقایی دوهزارتا کاپشن از ما برای اهواز خرید

اینا را نگفتم تا پز کار خودمون را بدهم.گفتم تا یادمان نره،با تمام سختی ها و حال خراب این روزهای اقتصادمون،هنوز کلی کاسب و خیر یواشکی داریم که حواسشون به هموطن هاشون هست.آره.قبول دارم.بزرگان مملکت باید کمی خجالت بکشن و یک فکری به حال این مردم کنند، ولی خب.ماها هم به هم رحم نداریم.اعتصاب های الکی و بی منطقی که ضررش را فقط من و تو و اون کاسب میخوره

  • bahar tehrani

حرفهایش را قبول ندارم.آخه میدونی، خیلی متعصبانه حرف میزند.یک خانم مسن هفتادساله تنها که تو خانه شخصیش و با ماشین و حقوقش و ارسثش داره زندگی معمولی روبه بالایی را تجربه میکند.و وقتی پای اقتصاد و گرانی میاد وسط میگه: نه،کی گفته اوضاع بده؟اتفاقا همه چیز عالیه...بله برای شما عالیه.چون نه بچه مدرسه ای داری، نه شوهر و فامیلی که دستت توی خرج باشد،نه دلت شور اجاره خانه و خرج تحصیل و رخت ولباس بچه و شوهرت را میزنه و نه اینکه میوه هات و غذاهات زودی تمام میشه.چون یک نفری،نه چهارنفر.نمیگم اوضاع اقتصادی اونا خیلی خرابه.اما وقتی حرفش را باور میکنم که یک خانواده انگلیسی چهارنفره با بچه و خرج یکزندگی بگویند: همه چیز عالیه.

پریچهر،هفتادساله،ازانگلیس

  • bahar tehrani

باز سرم خورده به طاق نوشته هام و هوای کله خری زده به سرم و دلم می خواهد  خیلی از دوست ها و قوم و خویش ها را از تو تلگرام و اینستاگرام فیلتر شده،فیلترپکنم، تا اگر خواستم به رژه کلمه هایم نظم دهم،بابت هر متن و نوشته و عکسی ،طرز نگاه و حرفهای بیهوده را نشنونم و نبینم

  • bahar tehrani

روی یک دیوار مجازی نوشته بود:

قدرشما را ما که نه،اما اون دختری میداند که قرار بود  بین ابوفلان و ابوفلان دست به دست بشود،اما خبر آمد که فرمانده رسیده و محله و شهر را از دست حرامیان پاکسازی کرده..

خبر رسید، که فرمانده شهر را ازدست داعش پس گرفته و دیگه اجازه نمی دهد تا زن و بچه ها را ازهم جداکنند و بعد از چند روزگشنگی وحشتناک جلوی مادرها غذای گرم بگذارد ، بعد بگوید: گوشت بچه هایتان خوشمزه بود.

خبر رسید، آمرلی پاکسازی شده و هچیکس جرات ندارد،ناموس شیعه راده دلار بفروشد..

دردناکه؟..سخته؟..باورنمیکنی؟..سرچ کن"آمرلی"

  • bahar tehrani

دوشب هست که آقای همسایه گودبرداری نمی کند.امروز میگفت: برای کندن ستون های نزدیک دیوارها باید  از یک دلر مخصوص استفاده کنیم.انگار گودبرداری قابل تحمل تر بود تا لرزش های این دلر و سردردهایی که برایمان می آورد..

  • bahar tehrani

رو یک دیوار مجازی نوشته بود:

چقدر خوب میشد...

افتخار آدما به این نباشد که هیچکس حریف زبون  من نمیشه

کاش به این افتخار می کردن که هیچکس حریف شخصیت من نمیشه

  • bahar tehrani

روضه خوان میگفت :

سالها بود باهم همسایه بودند و می دانستند که علی{ع} و زهرا {س}کی هستند.اما عجیب بود،آن روز شبیه آدم هایی بودند که انگار هفت پشت باهم غریبه بودند و تازه به این محله اسباب کشی کرده بودند.درد است به یک باره غریبه شدند.

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان