خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

نشستیم به تماشای یک فیلم دیگر

داستان تکرار یک قصه در زمان حال است.قصه ای که فکر میکردیم سالهاست خاک خورده و مردان اپدیت شده این روزها این خصلت را ندارند

اما انگار بعضی اخلاق ها قرار نیست مطابق با روز بهتر بشوندو قرار است همان کهنه بمانند.

بعد از دیدن فیلم یک حس سردرگمی عجیبی مابین احساساتم داشتم.حس دلسوزی برای ملی...حس عصبانیت از دست سیامک...حس

مگه کوری بودی که زنش شدی برای ملی..حس ترحم برای سیامک..پر از علامت سوال و پر از دلسوزی برای شیوه تربیت سیامک و پر از

ناراحتی برای از چاله به چاه افتادن ملی...

اما این بین پر از حس تنفر بودم از مادرایی که بودن..مادری که تمام زندگی اش دیدن سریال های ترک بود و دلواپسی بابت نگاه همسایه ها

مادری که پر از حس کینه بود و خوشحال از تجربه زندگی تلخ خودش اینبار برای دختر مردم...اگر مادرها خوب بودند و خیلی موضوعات را یاد

بچه ها میدادندقطعا زندگیشان عالی بود و شیرین.

و بین تمام این شخصیت های سردرگم و پر از تلخی،مراد ،برادر ملی هم یک شخصیت گس داشت.برادری که حواسش نبود که محبت و 

عشق به خواهر را نباید پشت غیرت احمقانه قایم کرد


فیلم عالی بود..از نظر فیلمانه..بازی..و خالی بود از کلی ابهام و سردرگمی بیننده که خب حالا فیلم چی بود و آخرش چی شد؟








  • bahar tehrani

سفرنامه های منصور ضابطیان از اون دسته سفرنامه هایی هست که مینشیند بر جانت.

اینبار تو کوچه و پس کوچه های مراکش باید مراقب باشی تا گم نشوی.باید حواست باشه که مردمش عاشق چای نعنا هستند و فرانسوی 

حرف میزنند.اینبار بیشتر با آدما و فرهنگاشون آشنا میشیم.

قلم منصور ضابطیان اونقدر روان و قابل لمس هست که اگر هیچ وقت به کشورهایی که سفر کرده،تو سفر نکنی ،ولی باز میتونی طوری 

دربارشون حرف بزنی که انگار سفر کردی



  • bahar tehrani

هرسال که ماه رمضان از راه میرسد ،تازه یادمان می افتد که کلی عهد و پیمان بسته بودیم و زدیم زیرش..دوباره یادمان می افتد که باید 

تجدید پیمان کنیم و...

فکر کنم خدا به همین یادمان آمدن ها هم راضی هست ،باز بهتر از فراموشی کامل و منکر شدن عهدهایمان است

میدانید دیروز یه مطلبی را خواندم و پیش خودم گفتم که خدا از ما بنده ها بیشتر ذوق آمدن ماه رمضان را دارد.پیش خودش میگوید :خب 

بنده جانم حداقل یک بهانه ای برای صدا زدنم دارد

ایکاش لا به لای عبارت های دعای افتتاح...وقتی خرما رو با ذکر الهم لک صمنا میذاریم گوشه لپمان،کمی ،کمی به خودمان و دنیای 

رفاقتمان با خدا هم فکر کنیم

  • bahar tehrani

سرعت خیلی چیزها را حذف کرده است


لذت یک سفر با ماشین به جای هواپیما


انتظار  جواب نامه ها و حرف ها تو چندتا کاغذ خط دار و کشدار به جای نامه های الکترونیکی


لحظه شماری برای ظاهر شدن عکس های توی نگاتیو به جای  فتوشاپ عکس ها کنج دل موبایل ها


  • bahar tehrani

مثل سربازی شده که کلی خاطرات خدمت دارد و همه ازش می پرسند : که خب بگو اجباری خوش گذشت؟

تا سرباز شروع به روایت خاطراتش میکند،گوشی را شنوا نمی بیند

حرفهایمان  کلیشه شده است انگار رسم است هر وقت بهم میرسیم جویای حال یکدیگر باشیم و بعد برویم.فقط یک جویا نه یک شنونده

و عادت کردیم که تمام حرفهایمان را پشت یک خوبم پنهان کنیم

  • bahar tehrani
بچه ها مطالبم براتون جالب هست؟

یعنی ارزش خواندن و وقت گذاشتن داره؟

آخه نسبت به روزای اول با کاهش مخاطب روبرو شدم
  • bahar tehrani

اینم ازکتاب هایی که امسال توی نمایشگاه کنار اسمشان تیک خورد



  • bahar tehrani

دلمان یک سفر میخواهد....زیر باران..شیشه های بخار گرفته..موزیک آرام..جاده چالوس..جنگل..چای زغالی..و نفس کشید زیز آسمان 

خدا..لذت بردن از نعمت های خدا

  • bahar tehrani

به رسم این چندسال که تقریبا خیلی سال میشود ،امسال هم برای تمدید پیمان رفاقت با کتاب و کتاب خوانی به نمایشگاه کتاب رهسپار 

شدیم.از قبل با چندتا از بچه ها صحبت کردیم که بابا جوگیر نشیم و همه لیست کتاب ها را نخریم،چندتایی هم بذاریم برای تخفیف تابستان 

وتخفیف ارشاد.

اما شما اگر یک کتابخوار باشید ،تصور کنید توی نمایشگاه کتاب واستادید،تمام کتاب هایی که توی لیستتان نوشتید جلوی چشمانتان رقص 

دسته جمعی میروند،چکار میکنید؟.بایه خداحافظی قلب اون همه کتاب را میشکونید؟..قطعا نه..تا آخرین هزارتومنی ته کیف و جیبتان خرید 

میکنید و لحظه خروج کلی اشک میریزید و از بقیه کتابایی که نخریدید ،حلالیت می طلبید

 امسال بین تمام شلوغی های نمایشگاه،این باران های یهویی و تگرگیش عالی بود


آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآقا این وسط ،دقیقا وقتی روبروی نشر مرکز ایستادید و بین اون همه کتاب دنبال فرمین موش کتابخوار میگردید ،یهویی 

چشماتون منور میشه به حضور یکی از نویسندگانی که قلمش به دلتون نشسته..آقای مهدی قزلی کتاب نداشتم وگرنه داشتن امضاتون 

برام با ارزش بود






  • bahar tehrani

ابن باران های بهاری یعنی 

خدایا خیلی هنرمندی.یهو وسط آفتاب کلی ابر توی آسمان پیداشون میشه و

شروع میکنن به باریدن

بعد دوباره هوا صاف میشه و باز دوباره باران

خیلیییییییییی قشنگه


  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان