خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۶ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

ادامه پروتز سمت چپ صورت،رسید به جایی که بعد از دوجلسه کشتی کج آقا دکتر با دندان و دهان بنده،فرمودند ریشه از داخل شکسته و باید دندانت را بکشم و حالا هی با خودم میگم:

یعنی از اول ریشه به خاطر پوسیدگی و نداشتن دیواره شکسته بود،یا وسط کار یهو دست آقای دکتر اشتباهی بهش خورده بود و شکستش؟..

  • bahar tehrani

هرچقدر بیشتر میگذره و با بعضی از آدمها بعد از مدتها رفت و آمد میکنم،بیشتر دنبال سیاره ای میگردم  که ازش آمدم.سیاره ای که به قول یک دوست هنوز کسی کشفش نکرده و ناشناخته هست.بدم نمی اید زودی  کشف بشود تا هموطن هایم را ببینم و ازشون بپرسم: شماهم اینطوری هستید؟ شماهم وقتی این حرف یا رفتار را می بینید،هنگ میکنید؟.شما هم

  • bahar tehrani

استوریش.نقد و دعوت به امضاء یک درخواست که باید جلوی چاپ مجدد این کتاب را بگیریم،بود.اسم کتاب برایم آشنا بود و می دانستم تمش،تم مذهبی با موضوعیت عاشورا هست.اما نخوانده بودمش.طبق اد استوریش رفتم تو همان پیج و تیکه هایی از کتاب را خواندم.دیدم نه،واقعا کتابی هست که باید جلوی چاپ مجددش را بگیرند.اون هم نه بابت موضوعیت و روایت کتاب که گویا طبق مقاتل نوشته شده.بلکه از بعد فن نوشتاری آقای نویسنده که متاسفانه گویا روحانی هم هستند.اینقدر فن نوشتاری بازاری و خودمونی و توهین آمیز هست که...بماند که فن نوشتاری کوچه بازاری درباره اهل بیت خیلی زشت و زننده هست.و تصور خواننده را مخدوش میکند.حالا فکر کن درباره اصحاب و یاران هم اینقدر نامتعارف بنویسند.و وقتی رفتم توی پیج انتشاراتی که خیلی ازش کتاب های خوب خواندم و چاپ این کتاب از طرف این نشر برایم عجیب بود،کامنت گذاشتم.پیج برگشته میگه : این بخش درباره یکی از صحابی بود.وا!چه ربطی داره؟آقای پرادعا.آقایی که فکر میکنی خیل علمت چه مذهبی و چه نوشتاری بالا هست.امام حسین {ع} قربون و صدقه اون معتادی که می آید دم در هیئتش و فقط یک استکان چایی میخورد و می رود هم میشود.اون وقت تو به خودت جرات میدهی که به یاران ایشون توهین کنی؟.البته بماند که درباره اهل بیت هم فن نوشتاریت افتضاحه.

اسم کتاب: داستان بریده بریده،تو طاقچه بینهایت هم هست اگر بخواهید که بخوانید و دیدگاهتون را بگید.

راستی،احتمالا باز کتاب را با دقت بیشتری بخوانم و اگر دیدم اشتباه برداشت کردم،میام و اعتراف میکنم.ولی واقعا اشتباه نکردم و قلم آقای نویسنده افتضاحه.انگار داره یک رمان عاشقانه و کوچه لاتی را روایت میکند.

  • bahar tehrani

وقتی دوباره راه باز میکنه و می آید توی کله ام.اولین کسی را که پای میز محاکمه می کشانم،خودمم.بعد از اینکه حسابی خودم را توبیخ کردم و سرش داد کشیدم.می شینم جای قاضی و قضاوتش میکنم.قضاوت اینکه ،خب ازاولش اینطوری نبود.یهو اینطوری شد و بهش حق می دهم.اما کم کم،هی بدترشد.دلیلش را نمیدانم؟! دوستاش، جو جامعه،...نمیدانم.هرچی بود اخلاق و رفتارش را خیلی تغییر داد.اونقدر تغییر که علاوه بر فحش دادن به فک و فامیل و دوست و حتی اون بلاگر و نقد کردنش،بینشان من و رفتارهای من و خانواده ام را هم نقد می کرد.اون هم یک نقد تند و صریح.کرونا و محدودیت ها و عدم رعایت آدم ها بیشتر بهمش ریخت.اونقدر بد که آدمایی که می رفتند مسافرت را هم نقد می کرد. اصل عقیده هایمان یک بود،اما خب توی همان اصل هم با هم اختلاف داشتیم.یک اختلاف در نهایت احترام.اما اون احترامه هم بهم ریخت.نمیگم همش تقصیر اون بود و من پاک و منزه،

یادمه یک روز که حرف استقلال مالی پیش اومد از این حرفهای بهاره رهنما طوری زد و گفت: جوانی که ماهی هفت میلیون درآمد نداشته باشه،به درnنمیخوره.اون هم یک جوان مجرد.چشمام از کاسه زده بود بیرون.چون خودش این درآمد را داشت و معتقد بود بقیه فقط به فکر تنبلی هستند.{ تقریبا دو یا  سه سال پیش این حرف را زد}

اصلا ولش کن.نمیخواهم نقدش کنم یا ببرمش بالا.فقط امیدوارم حالش خوب باشه .شاید تا الان خیلی از عقایدش تغییر کرده باشد.یا بهتر شده ،یا خدایی نکرده بدتر؟!از دیدگاه روانشناس ها و کتاب های خودشناسی به این آدم ها می گویند: آدم های سمی.اما خب نمیشه گفت سمی صد درصد بود.سمی محیط و رفقا و اون فال های لعنتی و پیشگویی های آدم هایی بود که ادعای طالع بینی می کردند

  • bahar tehrani

آقای دکتر صلاح دیدن جهت رفع عفونت دندان آخری که دقیقا از دو جهت چسبیده به لپ و لثه،چهارتا آمپول پنی سلین ناقابل و دوتا بسته چرک خشک کن بدهند.بماند قصه زدن آمپول ها و خوردن  قرص ها.اما،امان از لحظه درست کردنش که رسما باید دهنت در حدی باز باشه که لوزالمعدت هم معلوم بشه تا تسلط آقای دکتر روی دندانت بالا باشه و همون اول کاری دوتا آمپول بی حسی به لپ و لثت بزند و سمت چپ صورتت را از زیر چانه تا بالای گوشت بی حس کند و آخرش بگوید: خب،هنوز عفونت کامل خشک نشده.برات یک سری مواد میزنم و دندانت را خالی میکنم تا هفته بعد...چهارساعت گذشته و هنوز بی حسم و احساس میکنم نصف صورتم حالت پروتزی گرفته و حسابی درد میکند ودوباره باید کلی مسکن و چرک خشک کن بخورممهر شده

  • bahar tehrani

دهه اول محرم برای من پر از تجربه جدید و دوست داشتنی و البته عجیب بود.عجیب بابت نوع رفتار و دیدگاه آدم های مختلف با عقاید مختلف.دیدگاه هایی که می توانستی باهاش مباحثه کنی و طرف هم باید تا حدودی قبولش می کرد.مثلا صدای خیلی ها بابت جا به جایی هیئت حاج محمود کریمی و شلوغی صدبرابر پاسداران دراومده بود.اما نمیخواستند قبول کنند که باشه قبول،ترافیک خیلی زیاد شده اما بیاید شما هم قبول کنید که کل سال  بابت دور دور کردن ماشین ها آخرین مدل و دورهمی های دختر و پسرها،چقدر اندرزگو شلوغه.حالا این وسط ،ده روز خیابون ها بابت هیئت شلوغ تره.اون هم هیئتی که اگر وقت کنید و حوصلتون بکشه و رزقمون بشود،خودمان پایه ثابتش هستیم.اما..

تجربه جدید، چون دوتا هیئت که از فن خواندن مداح هاش خوشم می اومد،رزقم شد .دوست داشتنی بود، چون   خیلی از مداحین برگشته بودند به سبک و سیاق ، اشعار و روضه های قدیمی.روضه های که وقتی مداح می خواند برات آشنا بود.چون تو بچگی یا نوجوانی شنیده بودی..مخصوصا که با دیدن برنامه حسینیه معلا با خیلی از آداب سینه زنی و دسته گردانی و هیئت داری شهرهای مختلف کشورمان آشنا شدم و  جالب بود بابت موضوعاتی که  روحانیون بدون حواشی این روزها و درباره اصل قصه کربلا تعریف میکردند. و شاید بیش تر از قبل یاد گرفتم که بی خیال دیدگاه آدم ها بشوم.هر دیدگاهی که دارند.اگر سوادش را دارم،وارد گفتگو بشوم وگرنه..امیداوارم بقیه روزهای ماه مرم و ماه صفر هم بهنرین ها به خیر و سلامتی رزق و روزیم بشود.

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان