خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

اصحاب خاص و قدیمی این روزها را شنیده بودند.روز دوم محرم بود که رسیدند.

انس بن حارث کاهلی می گفت:

با سپاه علی بن ابیطالب عازم جنگ صفین بودیم که به بیابان گرم و بزرگی رسیدیم.علی علیه السلام دستور به توقف داد.از اسبش پایین آمد و از بلندی به آن بیابان بی آب و علف نگاه می کرد ومثل ابر بهار می بارید که گفت:

روزی می آید که سپاهی از کوفیان فرزندم حسین بن علی {ع}را در این گودال می کشند و خانواده اش را به اسارت می برند.

 

#روز_دوم

#کتاب_نامیرا

  • bahar tehrani

_چرا در مکه نماند،محلی که همه گرد خانه خدا درآمده بودند،آن ها به هدایت نیازی نداشتند؟

__آنها هدایت را پیروی از یزید می دانستند.همان روزها یزید کسانی را مامور کرد تا حسین {ع} را توی مکه مخفیانه به قتل برسانند

_خب، وارد گفتگو می شد یا اصلا می رفت یک سرزمین دیگر.یمن و مصر و یا حتی شام.

قیس بن مسهر صیداوی روبروی عبدالله بن عمیر ایستاد گفت:

معاویه گوش شنوا برای شنیدن نداشت از فرزندش چه توقعی داری؟ اگر به یمن یا مصر می رفتم سرنوشتش مثل مکه می شد.حسین بن علی{ع} با اهل بیتش راهی کوفه شد و این حرکت بیشتر از هرچی یزید را به هراس انداخت و مسلمانان را به تفکر

 

#کتاب_نامیرا

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان