خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۱۳ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

توی سازمان صدا و سیما یک همایش برگزار شده بود که من هم به عنوان یک نویسنده مبتدی از طرف استاد معرفی شده بودم.همایش پر بود از تهیه کننده ها و نویسنده های حرفه ای سازمان و چندتایی از ما مبتدی ها که یا از طریق اساتید یا از طریق شرکت توی مسابقات ،معرفی شده بودیم.تنها بودم و کسی را هم نمی شناختم تا اینکه از توی بلندگو شروع همایش اعلام شد و روی صندلی ها نشستیم.

یکی از مسئولین رده بالای سازمان پشت میکروفون رفت و خودمانی و بدون مقدمه چینی گفت:

چند وقتیه که برنامه های تلویزیون باب دل مردم نیست و دیدنشان برای کسی جذاب نیست.صداتون کردم تا اینجا گروه های چهار نفره تشکیل بدهیم،دوتا نویسنده و تهیه کننده حرفه ای با دوتا نویسنده و تهیه کننده مبتدی.بشینید و ایده هایتان را روی هم بریزید و طرح بدهید.یک طرح استخوان دار و آپدیت شده که از نوزاد یک ماهه تا پیرمرد و پیرزن صدساله را میخ کوب برنامه کند.طدی که راحت و خودمانی حرف دل مردم را بزنه و کل حس خوب بهشان منتقل کند

قرعه کشی شروع شد و داشتن اسامی را در می آوردند که ،مامان صدایم کرد و از خیال پردازی های یک نویسنده زیر خطر مبتدی که داشت جزوه کلاس نویسندگی اش را پاکنویس می کرد،بیرونم آورد و نفهمیدم توی چه گروهی افتادم

  • bahar tehrani

چند وقتی هست  که سراغ معرفی فیلم و کتاب نرفتم.می گویم اگر دوست دارید یه چندتایی معرفی کنم

  • bahar tehrani

پیام داد که:

چرا غرغرهایت را هم می ریزی توی وبلاگ و کانالت؟

اولش یه نفس عمیق کشیدم و بعد بهش هیچی نگفتم اما دلم میخواست بهش بگویم: آدما وقتی یه جایی را برای نوشتن و حرف زدن انتخاب می کنن،همه حرف هایشان را می زنند.حال خوب و غرغرهایشان را،شکایت ها و درد دل هایشان را.البته بماند که اگر همش هم هی خوب بنویسی همام شخص بهت میگه خیلی خوبه که حالت خوبه { البته با لحن خاصی}

مثلا الان دلم می خواهد تمام غرغرهایم را اینجا بریزم و بگویم:

در یک خانواده قدیمی و ساده چشم به جهان گشوده.و در سنین جوانی با یک فردی از خانواده معمولی و نسبتا پولداری ازدواج کرده و بعد از ازدواج...دیگه هیچی یهو هوس کرده برود دانشگاه و لیسانس بگیرد..رانندگی کند..برند باز شود و در فکر خوش هیکلی خود باشد..دختر و پسر هایش را هم این ورژنی بار آورده است..که اینا اصلا به ما ربطی ندارد و از هنر و عرضه و وجودش بوده است.اون قسمتی که به ما ربط دارد این است که برای اطرافیان به طور مستقیم و غیر مستقیم کلاس م یگذارد،علنان توی چشم های طرف نگاه می کند و میگوید خب آخه تو..تا بهش نگویی این حرف را نزن،حرف را به همه می زند..دستوراتش را ریز و مستقیم اعلام می کند و مجبور به اجرایی..تازه بقیه نمی فهمن و فقط اینا خانوادگی می فهمند..دیگه بسه..اینا را هم نوشتم تا کمی از درجه عصبانیتم کاسته شود.

توام سختته عضور کانال و وبلاگمی،خب برو یه وبلاگ بی مخاطب یا کم مخاطبی که بشه راحت تویش همه حرف هایت را بزنی و کسی برایت بالای منبر نرود ،بهتر از یه وبلاگ میلیون هست که همه برایت بالای منبر بروند

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان