خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۴۹ مطلب با موضوع «با هم فیلم ببینیم» ثبت شده است

اگر هوس کردید لا به لای فیلم ها و سریال هایتان یک فیلم هندی ببینید.پیشنهاد سرآشپز به شما، فیلم چوب غذا خوری است

  • bahar tehrani

هر سال از نیمه های دی بحث داغ خرید و فروش بلیط های جشنواره نقل مجالس عشق سینماها میشد.حتی نقل مجلس آنهایی که سالی یک بار سینما می رفتند.دیدن فیلم ،آن هم توی جشنواره و جزء اولین ها بودن و بعد اظهار نظر درباره فیلم به آدم حس قهرمانی می دهد.اما امسال از اول دی ، بحث داغ پروتکل های بهداشتی و تعداد کم بلیط ها بودکه آیا بخریم یا نه ولش کنیم؟ آنقدر داغ که اصلا سراغ اسامی فیلم ها و کارگردان هایش نرفتیم.اسامی که هنوز هم تکرار و یادآوری اش برایمان کمی سخت است ،از بس که عجیب و غریب بودند.  تا اینکه به رسم هرسال دهم بهمن فیلم ها روی پرده رفت و پخش شد.ما که نشستیم بیرون گود و شنیدیم.شنیده هایی که حاکی از دیدگاه آدم هایی بود که رفتند جشنواره و اختتامیه بی حالی که روی دور تند افتاده بود و پشت سر هم و بدون هیجان و تشویق و فریاد مخاطبین،اسامی را اعلام می کرد.اسامی که آدم هایش پشت ماسک هایشان پنهان شده بودند و روبروی میکروفون لا به لای تشکرهای هرساله شان گهگاهی می گفتند نفس سینما به شماره افتاده است و واکسن. اسامی که شاخ های کارگردانی اش مهدویان و آبیار همیشه در صحنه بودند و مردان و زنان آشنایی که امسال به دور از کلی بحث و نقد کاندیدا شدند و فیلم هایی که  امسال با هم حوصله رقابت نداشتند و پشت میکروفون می گفتند یک رقابت سالم و مصالحه آمیز.

جشنواره فجر امسال هم از دست کرونا در امان نبود و اخر اختتامیه و آن همه سیمرغ بلورین یک دلشوره روی دل آدم های جشنواره ماند و آن هم اینکه : سرمایه و نگاه مخاطبین به فیلم هایمان برمی گردد؟..کرکره های نیمه باز سینماها،کامل باز می شود؟ 

 

  • bahar tehrani

حتما ببینید:

 

انولا هولمز   :   یک فیلم فانتزی و معمایی خواهر کوچیکه شرلوک هلمز

 

روسری آبی  :  یک فیلم عاشقانه و دیدنی با بازی عزت الله انتظامی و سالهای دهه هفتاد

 

رادیواکتیو    :  زندگی نامه ماری کوری

 

بازی بزرگان  :  یک قصه متفاوت از دل روزهای جنگ

 

شکستن همزمان بیست و یک استخوان   :   قصه تبعض ملیتی

 

پسرکشی   : قصه تکراری پسر پسر قند عسل اما با یک داستان جدید

  • bahar tehrani

the platform

اسم فیلم: پلتفر

ژانرش: وحشتناک...اما نه از اون وحشتناک هایی که فکر کنید ترسناک و بکش بکش هست،بیشتر میشه گفت چندش آوره

خب همین که میشینی پای فیلم وی ک زندان چند طبقه به شکل مکعب می بین که توی هر طبقه دوتا زندانی با هم هستند،با خودت میگی: پس زندان های آینده این شکلی می شوند و یه داستان درباره زندانی های آینده است، اما هنوز ده دقیقه از شروع فیلم نگذشته که با یک دنیای جدید که کوچیک شده همین دنیایی که تویش زندگی می کنیم،ربرو می شوی

یک دنیا پر از جنگ طبقاتی و نابودی دیگران برای اینکه خودت صعود کنی و وقتی سقوط کردی حاضری دست به هرکاری بزنی تا زنده بمانی و به اون بالاها برسی.فیلم کلی مفهوم در راستای همدیگر رو توی دل خودش جا داده و چندتایی نماد که حواس مخاطب را جمع قصه می کند.و آخرش مخاطب را مجبور می کند که سرشان را تکان بدهد و بگوید: عجب دنیایی ساخته ایم

میشه گفت یه جورایی شبیه فیلم کره ای انگل هست.جایزه هم برنده شده

 

  • bahar tehrani

خب بریم سراغ معرفی دوتا فیلم خوب که هم کلی جایزه گرفتند و هم ارزش دیدن را اره

 

_ دوپاپ:

از اون فیلم هایی که بهتون می گم در دیدنش هیچ شکی نکنید و حتما ببینید.من که یادم نمی آید و به نظرم جز اولین فیلم هایی است که درباره پاپ و دنیای پشت ظاهر عام پاپ ها ساخته شده.یک فیلم قوی با یک داستان قوی و بازیگرهای درجه یک که قشنگ دوساعت مخاطب را پای فیلم میخکوب می کند و از همه جالب تر آرامش شخصیت ها توی گفتن دیالوگ ها و بازی شان هست.پس حتما ببینید.

 

 

 

داستان ازدواج:

یک داستان متفاوت از توی دل زندگی متاهل ها.یک روایتی که تلخ و شیرین ها کنار هم نشستند و هر لحظه از خودت می پرسی: چرا می خواهند طلاق بگیرند؟.خب یکی از جواب هایش برمی گرده به وکیل خانم خانه که حسابی مخش را می زند و از آزادی هایش می گوید.لی خیلی جالبه اینکه تا آخر فیلم خانم و آقا هنوز شدید عاشق هم هستند.خب از نظرم یه کم حوصله سربر هم بود و بعضی جاها این دعوا و بحث خسته ام می کرد.

 

  • bahar tehrani

چند روز پیش دوتا فیلم با یک موضوع تقریبا شبیه به همدیگه دیدم.یکی ایرانی و اون یکی هم آلمانی.

هردوتا فیلم روایت روزهای جنگ بودند و شخصیت های اصلی هم نوجوان . اما

_اولی فیلم جوجو ربیت بود.یک قصه از دل جنگ جهانی دوم.جوجو عضو یک خانواده آلمانی و خشکه که فقط عقاید هیتلر را قبول داشتند و از نظر اونا یهودی ها بدترین موجودات عالم بودند تا اینکه یک روز جوجو با یک دختر بچه یهودی آشنا می شود..

_دومین فیلم بیست و سه نفر بود.یک قصه از دل روزهای اسارت و زندان های عراقی ها.بیست و سه تا نوجوان که برای ایستادند پای باورهایشان کلی کتک و اعتصاب غذا را تحمل کردند

نمی خواهم هیچکدام را نقد کنم یا بیش از حد دفاع ،فقط می خواهم بگویم با دیدن این دوتا فیلم فهمیدم معرفی باورهای درست اون هم از راه درست چقدر توی شکل گیری  شخصیت و باورهای بچه هایمان تاثیر داره.توی فیلم بیست و سه نفر اون موضوعی که باعث تفاوتش با فیلم جوجو ربیت می شود ،یک چیز است و اونم اینکه:

زمان جنگ هیچ وقت به ما نگفتند مردم عراق چه مدل آدم هایی هستند،هیچ وقت به جوان هایمان با زور نگفتند که باید وارد میدان جنگ بشوید،بلکه بهمان گفتند جنگ با یک دولت است،یک دولت که به زور وارد سرزمینمان شده و باید در مقابل ورودش فقط دفاع کنیم.

اصلا شما بگید متعصب و بیش از حد وطن پرست،اما من به خیلی از جوان های سرزمینم افتخار می کنم.

 

  • bahar tehrani

یک فیلم عجیب اما پر از حرف و مفهوم که میشه هر ژانری را توش پیدا کرد،درام،خانوادگی،تخیلی و حتی وحشتناک.یکی از موضوعات مهم فیلم تفاوت طبقاتی اسنت که نگاه متفاوتی بهش دارد.خانواده ای که ابتدای فیلم نشان می دهد از فقر و بیکاری خودشان آنچنان هم شاکی نیستند و به خاطر پیشنهاد یک دوست وارد یک بازی قدرت و ثروت می شوند.و طعمی که زیر دندان هایشان مزه می دهد و..

از اون فیلم هایی است که حسابی توی دنیای فیلم ها سرو صدا کرده و کلی هم جایزه گرفته،محصول کشور کره جنوبی با یک داستان و موضوع قوی.من که میگم حتما ببینینش.

  • bahar tehrani

دروتی،کاترین و مری اولین زن های سیاه پوستی هستند که در اوضاع جنگ نژادپرستانه سفید پوست های آمریکایی ، و وقتی که رقابت فرستادن اولین فضا پیما بین روسیه و آمریکا بالا گرفته است، به عنوان متخصصی و متفکران ریاضی وارد سازمان ناسا می شوند و اولین فضاپیمای آمریکا را راهی کهکشان ها می کنند.

فیلم بر اساس واقعیت و کتابی با همین اسم ساخته شده است.و بدون شک ارزش دیدن دارد

  • bahar tehrani

فرد راجرز:

به تک تک آدم ها می گم که تو با ارزش هستی.

 

 

 

 

  • bahar tehrani

روزهای اول در مقابلش مقاومت می کردم.خب دلیل اصلی ام هم این بود که اصلا از فرزاد فرزین خوشم نمی آمد.تا اینکه گول خوردم یک روز نشستم پای دیدنش،آن هم چه دیدنی ، در طی یک روز ده قسمتش را دیدم و فرزاد فرزین شد یکی از کاراکترهای باحال برایم.هرچی قسمت های سریال جلوتر می رفتند کلیت و جزئیت موضوع قصه جذاب تر می شد.موضوعی که هیچ کس این طوری بهش نگاه نکرده بود،بازیگرهایی که در نهایت اوج از پس نقش هایشان برآمده بودند،گره های قصه که به ترتیب و واضح باز میشدند،سکانس ها و دیالوگ هایی که پر از پرش و چرت گوی نبودند و....

و یک پایان متفاوت از همه سریال های ایرانی،خیلی پایان دردناکی داشت،اما نشان دهنده خلاقیت نویسنده و رها نکردن یک قسمت دیگه از از ماجرا بود.

خلاصه اینکه اگر خواستید مثل من گول بخورید و پای یک سریال ایرانی بنشینید،سراغ مانکن بروید

  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان