خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

۴۹ مطلب با موضوع «با هم فیلم ببینیم» ثبت شده است

دیشب سریال بانوی عمارت تمام شد.قرار نبود از اول پای یک فیلم تاریخی بشینیم اما خیلی هم بدون تاریخ و حوداث داغ روزگارش نبود.

دیدگاه ها متفاوت و قابل احترام اما من میخواهم بگم:


بانوی عمارت یک جورایی شرح حال این روزهای تمام دنیا هست،باید بفهمی برای چی دنبال قدرت میگردی؟..خود قدرت..کمک کردن واقعی به آدمها..

کینه..حسادت..دیده شدن..شهرت..خلاصه هر دلیلی که داره باید خیلی مرد باشی تا اسیر زیبایی های این قدرت نشوی.و وقتی وارد میدان قدرت 

شدی باید با هر سازی که حضرت والا می زند برقصی که اگر نرقصی به سه تا شماره از روی زمین محوت می کنند.

اما

کنار هر شاهزاده باید یک فخرزمان عاقل و عاشق هم باشد تا توی سخت ترین شرایط نه شازده را تنها بگذاره و نه بهش بگه سکوت اختیار کن

بلکه بهش کلی نیرو بدهد و از روی عقل تصمیم بگیر

  • bahar tehrani

گفتیم بعد از دوما،بریم و یک فیلم کمدی ببینیم.

خجالت نکش...خجالت نکش؟!!!

باور کنید از اولین دیالوگ فیلم ما خجالت کشیدیم تا وسطای فیلم.جالبه اسم این دیالوگ ها رو هم  میذارن،طنز

آقااا طنز کجا بود؟.بله قبول دارم یک قسمت هایی از فیلم خنده مان گرفت،اما خدایی دیگه اندازه یک نخود حریم و حیایی قائل باشیم بد 

نیست هان

از وسطای فیلم هم موضوع موش و گربه بازی ایرانی هاست.بچه گم میشود،دوباره پیدا میشود.یک روز خانه خاله سوسکه،یک روز تو

مسجد،یک روز وسط رودخانه ده

اینا هم به کنار،به جز احمد مهرانفر و شبنم مقدمی،ما که نقش بقیه بازیگر ها را نفهمیدیم،در حدی نقششان مهم بود که اگر نبودن ،بهتربود.


آقای کارگردان

ما فهمیدیم که شما یک طنز سیاسی نوشتید و حرف های یک آقای ریئیس جمهور را نقد و مسخره کردید.اما قرار نیست برای تمسخر

بقیه ،اون حد و حرمت ها از بین برود.قرار نیست خیلی راحت هر موضوعی را وارد ذهن نوجوان هایمان کنیم.متاسفانه سینما رده سنی

ندارد و همه برای پر کردن اوقات فراغت تشریف می اورند

اگر قراره طنز و نقد سیاسی بنویسید،لطفا کمی با خلاقیت بیشتر وکمی عاقلانه تر،کمی باادب تر

  • bahar tehrani

روز جمعه نشستیم به تماشای فیلم سینمایی (اکتبر).یک فیلم هندی.اصلا ازم نپرسید که چرا دانلودش کردم،که خودمم نمی دانم

القصه

داستان تو یکی از بزرگترین و مجلل ترین هتل های هندوستان اتفاق می افته.یک سری کارمند هتل که تو سن جوانی هستند و باهم رفیق.

دن یکی از پسرهای این گروه هست که بابت هر موضوعی اظهار نظر میکنه، هر بار هم آقای رئیس تنبیهش میکند،اما بی فایده.

شب کریسمس کارمندای هتل تو طبقه سوم برای خودشان جشن سال نو میگیرند،که از قضا این آقای دن اون شب نبوده.

شیولی،یکی از دخترای این گروه هست و دعوای همیشگی هندی ها بین شیولی و دن

هوای شب کریسمس بارونی و شیولی از لبه ایوان لیز میخوره و سقوط میکند و میره تو کما

دیگه خودتان بقیش را حدس بزنید..فیلم هندی..عشق..هرشب بر بالین یار..ای بابا دیر فهمیدم عاشقتم

آخرش هم دختره می میره

خیلی لوس بود،مثل من حجم بابتش خرج نکنید


  • bahar tehrani
حتما این روزها بروید به دیدن تنگه ابوقریب

سکانس یک:
مجید دکتر گروه هست و پشت کامیون به سمت تنگه ابوقریب،کتاب پیرمرد و دریا میخواند و میگوید: ما اهل جنگ نیستیم برای دفاع 
میرویم،دفاع از ناموس و سرزمینمان

سکانس دوم:
عمو خلیل فرمانده گردان هست.صورتش پر از ترکش ،پشت خاکریز نشسته و با تمام بغض های دفن شده توی گلویش می گوید:
تن بچه هام سالم بود.حاجی میفهمی بچه ها یه ترکش هم نخورده بودند،بچه ها از تشنگی شهید شدند


سکانس آخر:
از فرمانده دستور رسیده که چند دقیقه حمله نکنید،بگذارید تانک های دشمن آرام بگیرند و بعد یک دفعه حمله کنیموعمو خلیل و مجید و حسن با تن زخمی و خسته  زیر آفتاب نشستند.عمو خلیل میگه دیروز فلکه آب را بستم تا براش یک زانویی بخرم.اما نخریدم و الان
اینجا هستم.مجید میگه: نترس هستن کسایی که فلکه آب را باز کنن

بهار نویس:
لطفا این روزها به تماشای تنگه ابوقریب بروید...
به دیدن بچه هایی که لیاقتشان بود تا بر بال اون همه سیمرغ طلایی بنشینند و راهی آسمان بشوند....
بچه هایی که جنگیدن  تا ما..
هممون،از اون اقایان سیاستمدار تا ما خرده ریزه ها...
فلکه آب را باز نکردیم که هیچ،یک قفل هم بر سرش زدیم و گفتیم:کی گفت بروید؟..
گند زدیم..خراب کردیم..بدجور...
و چقدر بد که هنوز پر ادعاییم...
سخته جواب بچه های تنگه ابوقریب را دادن...
  • bahar tehrani

نشستیم به تماشای یک فیلم دیگر

داستان تکرار یک قصه در زمان حال است.قصه ای که فکر میکردیم سالهاست خاک خورده و مردان اپدیت شده این روزها این خصلت را ندارند

اما انگار بعضی اخلاق ها قرار نیست مطابق با روز بهتر بشوندو قرار است همان کهنه بمانند.

بعد از دیدن فیلم یک حس سردرگمی عجیبی مابین احساساتم داشتم.حس دلسوزی برای ملی...حس عصبانیت از دست سیامک...حس

مگه کوری بودی که زنش شدی برای ملی..حس ترحم برای سیامک..پر از علامت سوال و پر از دلسوزی برای شیوه تربیت سیامک و پر از

ناراحتی برای از چاله به چاه افتادن ملی...

اما این بین پر از حس تنفر بودم از مادرایی که بودن..مادری که تمام زندگی اش دیدن سریال های ترک بود و دلواپسی بابت نگاه همسایه ها

مادری که پر از حس کینه بود و خوشحال از تجربه زندگی تلخ خودش اینبار برای دختر مردم...اگر مادرها خوب بودند و خیلی موضوعات را یاد

بچه ها میدادندقطعا زندگیشان عالی بود و شیرین.

و بین تمام این شخصیت های سردرگم و پر از تلخی،مراد ،برادر ملی هم یک شخصیت گس داشت.برادری که حواسش نبود که محبت و 

عشق به خواهر را نباید پشت غیرت احمقانه قایم کرد


فیلم عالی بود..از نظر فیلمانه..بازی..و خالی بود از کلی ابهام و سردرگمی بیننده که خب حالا فیلم چی بود و آخرش چی شد؟








  • bahar tehrani

داستان روایتگر دوران حکومت طالبان بر مردم افغانستان است.یک حکومت با قوانین و مقرارت عجیب و باورکردنی اش.مثلا هیچ زن و یا 

دختریحق ندارد بدون پدر،همسر،و یا برادرش از خانه خارج بشود.پروانه دختر بچه باهوش قصه،روایت کننده و شخصیت اصلی داستان 

است.وقتیبه گناه نکرده پدر پروانه را دستگیر میکنند،پروانه تصمیم میگیرد برای کسب درآمد و تامین خرجی خانواده موهایش را بزند و 

باظاهری پسرانهوارد جامعه بشود.

داستان حرکتی آرام  مناسب دارد.بیننده را به فکر می اندازد اما تلخیش آزاردهنده نیست و خسته کننده هم نیست.پیشنهاد میکنم که ببینینش




  • bahar tehrani

ین فیلم داستان دختری به نام سمیرا است که قصد دارد با منصور ازدواج کند، در روز پیش از عروسی مادر منصور سمیرا را برای 

معاینه نزد دکتر زنان می‌برد اما سمیرا که از این موضوع شوکه شده‌است از این کار ممانعت کرده و در خیابان اقدام خودکشی 

می‌کند، پس از اطلاع مرگ وی به دو همکلاسی‌اش آنها به دنبال دلیل مرگ دوست خود می‌روند اما دلیل خودکشی از طرف پدر 

سمیرا مخفی می‌شود.


بهارنویس:


ما که نفهمیدیم اول و آخر داستان را.میگویند یک قسمتی از ماجرا سانسور یا حذف شده.به نظرم اگر اون قسمت حذف هم 

نمیشد،زیاد اتفاق خاصی نمی افتاد..اصلا بگذارید رک بگویم که ما فهمیدیم که پدر به دخترش تجاوز کرده..ما هم قبول میکنیم 

که شما خواستید یک معضل اجتماعی را مطرح کنید. اما به نظرتون مطرح کردید؟..حالا که مطرح کردید ،چرا رهایش کردید؟

با این فیلم ساختنتان در ذهن پر از گره و سردرگمی مردم،هزارتا گره دیگر هم اضافه کردید.اگر قرار است معضل مطرح 

کنید،لطفا راه حل هم بدهید..باز خدا عمر بدهد به فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند که آخرش گفت،دختر بچه ها و پسر بچه 

هایتان را دست هرکسی نسپرید،به بچه ها بگوید هرغریبه ای عمو و خاله نیستند،اصلا مگر بچه ها ویترین عقده ها و نمایش 

مادرها هستند که با هر لباس و ظاهری روانه خیابانشان میکنید؟

خلاصه اینکه نفهمیدیم دلیل سکوت پدر سمیرا رو؟..نفهمیدیم سمیرا اگر بی تقصیر بود چرا خودکشی کرد؟.اگر مقصر بود چرا 

به شوهرش دروغ گفت؟..نفهمیدیم چرا مادر شوهر لحظه آخر یاد معاینه افتاد؟.روز اول از خانواده و رفتار و اصالت خانواده سمیرا

 مطمئن نبود؟..خواهر سمیرا که گفت بی خیال پدر برمیگردد به ماجرای مرگ مادر...راستی بعد از یک اتفاق وحشتناک چرا 

سمیرا حالش خوب بود و از ازدواج نمیترسید؟


متشکرم آقای کارگردان ک کلی سوال توی ذهن بیننده گذاشتی و رفتی،بدون راه حل..بدون یک گره گشایی





  • bahar tehrani

داستان درباره یک زندگی چندساله است که مدتهاست به بن بست رسیده .بهرام و شیرینی که تمام این سالها به بهانه پسرشان باهم در 

حال زندگی کردن هستند.پسری که خودش وارد رابطه شده است و با نامزدش مشکلاتی دارد


نگاه من:


قصه یک فیلم یا داستان نیست بلکه بیشتر یک مستند اجتماعی هست.پوران درخشنده با این فیلم بیشتر یک مستند پر از مشکلات یک زن 

را مطرح کرده.مثلا اگر حواست به زندگی نباشد چاق میشوی..یادت میرود موهایت را رنگ کنی..پسرت به خودش اجازه میدهد که بابت تیپو استایلت توهین کند.داستان یک پرش های عجیب دارد از یک صحنه به صحنه دیگر.و بیانگر مراحلی هست که اعضای خانواده تصمیم دارند برای رسیدن به یک شخصیت نرمال،مسیر را تنهایی طی کنند وهمیشه باید یک داستان خیانت هم در قلب داستان های ایرانی باشد

خلاصه تمام موضوع روی مادر خانواده است

خوب از یک دیدگاهی خیلی منطقی به طلاق عاطفی توجه کرده اند.اما ناحقی است اگر تمام مشکلات را گردن ظاهر مادر خانواده بی 

اندازیم.وچقدر بد است که این روزها به ظاهر بیش از باطن ادمها نگاه میکنیم 

اما بازی در جه یک فرهاد اصلانی و مریلا زارعی عالی بود




  • bahar tehrani
داستان یک طنز اجتماعی و روایتگر مردی است که برای اخذ ویزا راههای مختلفی را امتحان میکند.کارگردان با یک دید طنز خط های قرمز را میشکند و 

وارد دنیای همجنسگرایان و کشیش های مسیحی میشود.کمتر کارگردانی این روزها به مسئله اخذ ویزا که در جامعه خیلی چشمگیر شده است،نگاه داشته است.

قصه در واقع بیان کننده معظل اجتماعی است اما فن طنز و شوخی های فیلم طوری است که برای هیچ کس یک تلنگر حساب نمیشود.و یاز شوخی های جنسی در فیلم های ایرانی با این موضوع که هرچقدر هم یک خانم یا دختر وضعیت مالی خوبی داشته باشد ،باز دنبال یک جنس مخالف میگردد


به عنوان یک فیلم طنز و شنیدن دیالگوهای خنده اور و بازی عالی جواد عزتی و امیر جعفری،دیدن این فیلم را بهتان پیشنهاد میکنم

  • bahar tehrani

مرتضی ،پسربچه رویا پردازی که با تصوراتش از قدرت خارق العاده پدرش تصمیم میگرد یک فیلم نامه بنویسد  و با ساخت فیلمش وارد جشنواره بشود.

حال مادرش هم بابت سرطان روز به روز بدتر می شود و دکتر برایش یک آمپول یک میلیونی تجویز میکند.اما تصورات مرتضی با واقعیت پزشکی کاملا 

متفاوت هست.چون از نگاه علم پزشکی هر ماه مادر نیازمند این امپول هست.مرتضی هم فیلمنامش  را برای خریدن دوای مادر می فروشد.


نگاه من:


داستان روایتگر مشکلات یک خانواده است.خانواده ای که هم شادی دارد و هم غم.خانواده ای که توی جامعه قابل لمس هست نه یک خانواده خیلییی 

تجملاتی و فانتزی و نه یک خانواده ای که در نهایت بدبختی زندگی میکند. داستان یک حرکت آرام و پیوسته دارد.و پسر بچه ای که برای نگه داشتن یک 

واقعیت قابل لمس زندگی اش  یعنی مادرش ،دست از آرزوهاش میکشد



  • bahar tehrani

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان