خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

سلام خوش آمدید

همیشه سر سفره ناهار روز عید فطرکه کوچیک و بزرگ دور هم جمع می شویم ،با خوردن اولین لقمه به هم نگاه می کنیم و می گوییم: دیدی دختر ،همین دیروز روزه بودیم و منتظر افطار و حالا چهار زانو دور سفره نشستیم و ناهار می خوریم و پشت بند آخ آره و یادش به خیر و حیف شد ماه رمضان رفت و نه بابا خسته شده بودیم،مامان بزرگه یا بابا بزرگه یه تک سرفه می کردند و می گفتند : این قصه همان گندم بهشتیه است که خدا از توی دلمان برداشت و گذاشت برای سال دیگه،اصلا ماه رمضان همه چیزش فرق می کند.هنوز حرف بابا بزرگه تمام نشده که خان دایی از اون طرف سفره می فرمایند: البته آدمیزادست دیگر و به هرچیزی یهویی عادت می کند.

و بعد خنده های و پچ پچ های ریز ته سفره جوان ترها که : بله ،حرف بابا بزرگه قدمت دار تر و درست تره و حرف خان دایی هم درسته اما ....اما چرا این سیستم خوابه به تغییر شرایط عادت نمی کند؟..شب اول ماه رمضان خیلی شیک و مجلسی تا سحر بیدار بودیم اما از فردا عید فطر که قرار بود سیستم خواب به شرایط ،بخواب ساعت یک نصف شبه عادت کند ولی هنوز عادت نکرده و تا خود سحر مثل یک جغد به در و دیوار و ساعت نگاه می کنیم...و باز صدای خان دایی جان که: شما جوان ها همیشه جغد هستید.بله ماها اغلب تا نصف شب بیداریم ولی خب باز بدنه یه کم حرف گوش کن تره...

  • bahar tehrani

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

روزمرگی هایم
دخترکی رویا پرداز از جنس اردیبهشت

@radiochanel کانالم

نویسندگان