همه یه چیزی گفتند
اگر رضایت به ازدواج می دادند، میگفتند کودک همسری
اگر پدر دنبال دخترش نمی رفت و می گفت تو دیگه دختر من نیستی، می گفتند دیدی عجب بابای بی غیرتی هست و حامی دخترش نیست
اگر پای سن رومینا و دوست پسرش را بکشی وسط و بگی بابا این همه اختلاف سنی و دختر چهرده ساله رو چه به یه پسر سی ساله، می گفتند عشق است و دیگر هیچ
اگر حکم اعدام بیاید، می گویند باباشه،ولی دم،خب عصبانی شده
اگر حکم به آزادی پدر بدهند، می گویند این چه داداگاه و حکم و اسلامی است
خلاصه هرچی بگویی یک ویرگول جلویش می گذارند و می گویند:........
پس لطفا از منابرتان پایین بیاین و این همه علم و مدارک تحصیلی نداشته تان را رها کنید .و فقط کمی فکر کنید به دنیای عجیبی که خودمان ساخته ایم.به دختر چهارده ساله ای که اینقدر زود هوای عاشقی به سرش می زند و کل رویاهایش می شود ازدواج،به مادری که این سالها عصبانیت های پدر را تحمل کرده است اما این یکی، به پدری که با تمام وجود عاشق دخترش بود اما شیطان، به رومینایی که نخواسته زندگی اش پایان یافت و حتی عشق نوجوانی اش که عاقبتش به خیر نبود هم نابود شد
لطفا به جای این همه حکم که صادر می کنید و کمی برای آرامش قلب مادر رومینا و ود رومینا دعا کنید و قضاوت را بسپارید دست خدا و آدم هایی که روی صندلی قضاوت نشسته اند و هر حکمی بدهند با خدا طرف هستند
- 99/03/12